ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
اگر بودی میگفتی
نویسنده:
عصمت عباسی
ناشر:
روشنگران و مطالعات زنان
سال نشر:
1393
(چاپ
2
)
قیمت:
15000
تومان
تعداد صفحات:
205
صفحه
شابك:
978-964-194-093-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
داستان با این جملات آغاز میشود:
"توی پیادهرو داشتم با بدبختی کیسههای میوه و سیبزمینی و پیاز را میکشیدم. دستهی کیسههای نایلونی نازک شده بودند و عین کارد فرو میرفتند توی گوشت دستم.
باز نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. اول که رفتم توی میوهفروشی آقا جبار، به خودم هشدار داده بودم: "که فقط دو جور میوه میخری با سیبزمینی و پیاز، بعد سرت رو مثل بچه آدم میاندازی و از مغازه میای بیرون. واقعا هم، مگه چه خبره؟ مهمون که نداریم. ما هم فقط پنج نفر آدمیم. باید مثل خارجیا به تعداد نفرات میوه بخریم."
ولی نه، این طور نمیشود، اینجا توی ایران نمیشود میوهی دانهای خرید.
"خب پس نفری پنج تا زردآلو برمیدارم و سه مشت ... نه چهار مشت گیلاس. بسه دیگه! مگه آدم توی یه روز باید چند جور میوه بخوره؟"
ولی حالا دستم داشت زیر بار یک کیسه هلو، یک کیسه زردآلو، یک کیسه انگور، سیب گلاب و آلو سیاه خارجی و پنج تا انبه از شانه کنده میشد ..."
اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را
اینجا
بیابید.
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!