ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
یادداشتهای یک مرد زیادی
(The Diary of a Superfluous Man)
نویسنده:
ایوان تورگنیف
(Ivan Turgenev)
ترجمه:
فهیمه توزندهجانی
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1392
(چاپ
1
)
قیمت:
6000
تومان
تعداد صفحات:
144
صفحه
شابك:
978-600-182-102-8
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 4 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'یادداشتهای یک مرد زیادی':
کتاب حاضر شامل دو داستان "یادداشتهای یک مرد زیادی" و "نامهها" است. دلیل انتخاب این دو داستان اول نزدیک بودن فرم و مضمونشان به یکدیگر است. دوم بسیاری از منتقدین آثار تورگنیف معتقدند که داستان "نامهها" بزرگترین نقش را در توسعه مضمون "انسان زیادی" در آثار ادبی وی ایفا میکند. "نامهها" جزئیات و ویژگیهای خاصی از زندگی "انسانهای زیادی" را به تصویر میکشد که در دیگر آثار برجسته تورگنیف تعمیم مییابد. بهطور کلی این دو اثر بررسی روانشناختی و روشنفکرانه از جنبههای اخلاقی و روانی مضمون عشقاند. شخصیتهای اصلی در هر دو داستان که از دیدگاه اجتماع و از دیدگاه خود اشخاص در اصطلاح "زیادی"اند در جستوجوی عشق و معنای واقعی آنند. داستان "نامهها" از آن جهت که بازتاب دیدگاههای زنی است که در جستجوی این معنا با شکست مواجه میشود و از همین منظر تفکرش را درباره عشق بیان میکند، نقش مهمتری را دارد میباشد و شاید بتوان گفت بهرغم گذشت سالهای بسیار از این اثر، سخنان این زن در جامعه دیروزی همچنان اکنون نیز آشنا بهنظر میرسد ... (بخشی از مقدمه مترجم)
داستان "یادداشتهای یک مرد زیادی" با این جملات آغاز میشود:
"دکتر همین چند لحظهی پیش از اینجا رفت. بالاخره چیزهایی دستگیرم شد! آن قدرها زیرک نبود که بتواند این مسئله را پنهان کند. بله، من به زودی زود خواهم مرد.
زمانی که رودخانههای یخ زده دوباره جاری شوند، با بارش آخرین برف زمستانی احتمالا اینجا نخواهم بود ... به کجا خواهم رفت؟ خدا میداند! شاید به دریا. بسیار خوب!
اگر بمیرم، دیگر فصل بهار آغاز شده است. اما آیا دو هفته قبل مرگ، شروع به نوشتن کار احمقانهای نیست؟
اما چه اهمیتی دارد؟ چه چهارده روز، چه چهارده سال، چه چهارده قرن، چه فرقی دارد؟ تا ابد خواهند گفت مزخرفاتی بیش نیست، اما در چنین شرایطی نیز ابدیت خود مزخرفی بیش نیست. آه، فکر کنم در مسائل متافیزیک گرفتار شدهام و این نشانه خوبی نیست. ممکن است ترسیده باشم؟ بهتر است شروع کنم به تعریف کردن چیزی ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!