شناسنامه محصول
خیکی‌ها در تاریخ و داستان‌های دیگر
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

خیکی‌ها در تاریخ و داستان‌های دیگر

(Fat Man in History)
نویسنده: پیتر کری (Peter Carey)
ترجمه: امیلی امرایی
ناشر: قطره
سال نشر: 1392 (چاپ 1)
قیمت: 6500 تومان
تعداد صفحات: 128 صفحه
شابك: 978-600-119-673-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 6 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'خیکی‌ها در تاریخ و داستان‌های دیگر':

تا امروز تنها سه نویسنده موفق شده‌اند بیش از یک‌بار جایزه‌ی ادبی بوکر را از آن خود کنند؛ پیتر کری، جی. ام. کونتزی و هیلاری مانتل.
پیتر کری یک‌بار در سال 1988 برای رمان "اسکار و لوسیندا" برنده‌ی جایزه‌ی ادبی بوکر شد و بار دوم در سال 2001 با رمان "تاریخ واقعی دارودسته‌ی کلی". البته در سال 2008 نیز به فهرست نامزدهای نهایی این جایزه راه یافت.
کری استاد برجسته‌ی برنامه‌ی هنرهای زیبا در زمینه‌ی نویسندگی خلاق در دانشگاه نیویورک است. او هر سال از میان چهارصد متقاضی شرکت در دوره‌ی داستان‌نویسی، تنها شش نفر را برای حضور در کلاس‌هایش می‌پذیرد.
پیتر کری دوستان بسیاری دارد که داستان‌ها و رمان‌هایش را ستایش می‌کنند. ویم وندرس کارگردان آلمانی است که نوشتن فیلم‌نامه‌ی "تا انتهای جهان"اش را به کری سپرد و از این همکاری به عنوان نقطه‌ی درخشان کارنامه‌اش نام می‌برد. وندرس می‌گوید "داستان‌های کوتاه پیتر کری می‌تواند ذهنیت ویران شده‌ی زندگی آدم‌های امروز را صاف و پوست‌کنده توی چشم‌مان فروکند. چیزی که او در داستان‌های کوتاهش خلق می‌کند، داستان علمی-تخیلی نیست، بلکه حقیقت محض است."
داستان "خیکی‌ها در تاریخ" با این جملات آغاز می‌شود:
"پاهایش کوفته است. مرکز خرید به نظرش ته ندارد، با ملافه‌ی دونفره‌ای که زده زیر بغلش روی پا تلو می‌خورد. شبیه کابوس شده. در خروجی توی دیدرسش است. اما انگار یک قدم هم به در نزدیک نمی‌شود، گرما عذابش می‌دهد، خیل پیوسته بدن‌هایی که مثل حشرات به سمتش شناور می‌شدند و بعد انگار مثل ماشینی پر سرعت پس‌شان می‌زنی و از تو می‌گذرند.
بدجور عرق کرده، زور می‌زند آرام به نظر برسد. ملافه‌ها ناجور درهم پیچیده‌اند. خودش آن‌ها را تا کرده و از خودش تعجب کرد وقتی این‌قدر باحوصله این کار را انجام داد.
ملافه‌ها را برداشته (دو نفره، چون ملافه‌ی آبی تک‌نفره آنجا نبود) و راه افتاده بود سمت پیشخوان بسته‌بندی، لفاف کاغذی قهوه‌ای را از دور ملافه باز کرد و مشغول شد. شاگرد مغازه با نگاه پرسش‌گری پی‌اش را گرفته بود، او با لبخند ملیحی پرسید: "مشکلی هست؟" شاگرد مغازه رفت پی کارش ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!