درباره كتاب 'فلسفه و رهبران کسب و کار':
وقتی سازمانی را رهبری میکنیم، در واقع پاسخی پنهان به پرسشی فلسفی میدهیم: انسان چیست؟
نویسنده در این کتاب تجربه مدیریتیاش در شرکتهایی مثل فورد را با اندیشههای فلسفی آمیخته و مخاطبش را به سفری متفاوت میبرد؛ سفر برای گذر از مرز میان فلسفه و کسبوکار. داوسون رهبران را فرامیخواند تا مدیریت را نه از نمودارها و گزارشها، بلکه از دلِ فهمی تازه از انسان آغاز کنند. او نشان میدهد برخی مدلهای سنتی مدیریتی بر تعریفی سادهشده از انسان در قالب موجودی منفعتمحور، پیشبینیپذیر، و بینیاز از تامل تکیه دارند و این سوال مهم را مطرح میکند که آیا در رهبریِ سازمانهای مدرن میتوان همچنان بر چنین تعریفی تکیه کرد؟
این پرسش فقط مختص مدیران نیست. همه ما که در سازمانها کار میکنیم، باید از خود بپرسیم سازمانمان چه تعریفی از انسان دارد و این تعریف چه پیوند معناداری میان کاری که میکنیم، کسی که هستیم و تجربه زیستهمان در سازمان برقرار میکند؟
داوسون، پس از توضیح زمینههای نظری پیدایش کسبوکارهای مدرن، میکوشد با بازخوانی مفهوم انسان، به تعریف پیچیدهتر و انسانیتری از سازمان برسد و با رویکردی فلسفی و در عینِ حال عملگرایانه، دریچهای متفاوت به مفاهیمی چون خلاقیت، اطلاعات، هوش هیجانی، قدرت، اخلاق کسبوکار و مسئولیت اجتماعی شرکتها بگشاید. او خوانندگان کتابش را دعوت میکند که با الهام از ایدههای فلسفی، معنای کرامت انسانی را در قاب "کار" جستوجو کنند و مسیر یگانه توسعه فردی خود را بیابند.
این اثر نه کتابی صرفا نظری است و نه ابزاری صرفا عملی. این کتاب پلی است میان اندیشه و عمل؛ جایی که مدیریت، نهفقط سامان دادن منابع، که تدبیر زندگی انسانی در بستر سازمان تلقی میشود. برای آنکه رهبری کنید، باید از خود بپرسید "چه انسانی را مدیریت میکنم؟" (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)