درباره كتاب 'زن ظهر':
سال 1945 است. در یک ایستگاه راهآهن شلوغ در آلمان شکستخورده، هلن به پسر هفت سالهاش میگوید که بر روی نیمکتی منتظر او بنشیند تا او به دستشویی برود. اما هلن دیگر هرگز نزد پسر باز نمیگردد.
نویسنده در "زن ظهر" به دنبال دلایلی میگردد که باعث میشود مادری فرزند خردسالش را سر راه بگذارد. از نظر او دلایل این کار هم تاریخی هستند، هم فلسفی.
او برایمان تعریف میکند که پدر هلن آلمانی اصیلی بوده که درهمشکسته از جنگ وحشتناک جهانی اول بازمیگردد. همچنین دربارهی مادر یهودی هلن میگوید و همسرش که از بلندپایگان حزب نازی است و هیچگاه هلن را دوست نداشته و ... انگار هریک از آدمهای داستان نمایندهی بخشی از جامعهی آلمان در سالهای پرحادثهی جنگهای جهانی اول و دوم هستند.