ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
مردم سلدویلا
نویسنده:
گوتفرید کلر
(Gottfried Keller)
ترجمه:
علی عبداللهی
ناشر:
مرکز
سال نشر:
1391
(چاپ
1
)
قیمت:
11900
تومان
تعداد صفحات:
242
صفحه
شابك:
978-964-213-152-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'مردم سلدویلا':
مجموعه داستان دو جلدی "مردم سلدویلا"ی گوتفرید کلر شاعر/نویسندهی قرن نوزدهم سوئیسی، یکی از شاهکارهای او در نثر آلمانی به حساب میآید. در کتاب حاضر چهار داستان از آن مجموعه دو جلدی و همچنین پنج قطعهی کوتاه دیگر از کلر ترجمه و منتشر شده است.
سلدویل یا سلدویلای این داستانها، شهری است خیالی در سوئیس که تمام داستانها در آن یا در حوالی آن روی میدهند. به روایت کلر مردمان این شهر، در روزگار جوانی در اوج نداری، سرزنده و خوشباشاند و به گاه میانسالی و پیری که همهی دار و ندارشان را در سوداگری و خوشباشی از کف مینهند، به دست و پا میافتند تا بلکه کاری برای خود دست و پا کنند و خود را از فلاکت برهانند. این مردم پیوسته در جشن و سرورها و کنشهای سیاسی گوی سبقت را از همگان میربایند، ولی آنگاه که پای زندگی روزمره و کار منظم به میان میآید، قافیه را میبازند و درمیمانند، چنان که گویی استعداد یا جربزهی آن را ندارند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان "پانکراتس مغموم" با این جملات آغاز میشود:
"بیوهی مرد سلدویلایی در میدانچهی آرام و پرتی، نزدیک حصار شهر زندگی میکرد. مدتها بود روزگار شوهرش به سر رسیده بود و دیگر زیر خاک لحد منزل داشت. گفتنی است که شوهر این زن از مردان ناخلف دوران خود نبود، بلکه حتی شوق وافری در خود احساس میکرد تا در حد توان، مردی درست و استوار باشد؛ البته رفتار رایج و سبک و سیاق غالب زمانهاش که از عنفوان جوانی توان گریز از آن نداشت، او را نیز در چنگ خود گرفته بود. اما همین که دوران درخششاش به سرآمد و به رسم زمانه، به ناگزیر بایستی از میدان کار و تلاش کناره میگرفت، همه چیز در نظرش چون رویایی بیحاصل آمد یا قمار و فریبی بر سر زندگی. از این رو، ناتوانی گریبانش را گرفت و او نیز به ناگزیر راهی دیار خاموشان شد ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!