ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
خانهی کاغذی
(The Hunter; The Chase; The Kill)
نویسنده:
لیزا جین اسمیت
(Lisa Jane Smith)
ترجمه:
مریم رفیعی
ناشر:
قطره
سال نشر:
1396
(چاپ
2
)
قیمت:
17000
تومان
تعداد صفحات:
240
صفحه
شابك:
978-600-119-237-1
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 29 نفر
امتیاز كتاب:
(4 امتیاز با رای 1 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'خانهی کاغذی':
وقتی جنی برای خرید یک هدیهی تولد وارد مغازهای اسرارآمیز میشود، لبخند مرموز فروشنده هنگام تحویل یک جعبهی سفید بازی مفهوم خاصی برایش ندارد، ولی وقتی جنی و دوستانش بازی را شروع میکنند، شبی که قرار بود با خنده و شوخی همراه باشد، آمیخته به ترس و وحشت میشود. این بازی یک بازی معمولی نیست …
جنی و دوستانش از داخل یک خانه کاغذی سر درمیآورند که قلمرو وهمانگیز جولین، مرد سایه است و برای اینکه بتوانند تا طلوع خورشید به دنیای خودشان برگردند، باید جسارت به خرج دهند و با بدترین کابوس زندگیشان روبهرو شوند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"جنی نگاهی به پشت سرش انداخت؛ هنوز تعقیبش میکردند. آن طرف خیابان راه میرفتند، اما معلوم بود که او را تعقیب میکنند. سرعت قدمهایشان را با او تنظیم کرده بودند و هر وقت جنی با تظاهر به تماشای ویترینی، از سرعتش میکاست، آنها هم آهستهتر میرفتند. دو نفر بودند؛ یکی پیراهن سیاه و جلیقهی چرمی به تن داشت و دستمال سیاهی به سر بسته بود و دیگری پیراهن شطرنجی آبی و سیاه کثیف و بلندی با دگمههای باز پوشیده بود. معلوم بود دنبال دردسر میگردند.
مغازهی فروش بازیهای ویدیویی و کامپیوتری چند کوچه جلوتر بود. جنی قدمهایش را تندتر کرد. میدانست که به محلهی خوبی نیامده، ولی دلیلش این بود که دوست نداشت دوستانش او را ببینند. فکر نمیکرد خیابان ایستمن به چنین جای خطرناکی تبدیل شده باشد. پس از پایان آشوبهای خیابانی اخیر، پلیس همه جا را پاکسازی کرده بود، اما هنوز تختههایی چوبی روی پنجرههای بسیاری از مغازههای نیمهخراب دیده میشد ..."
نظر كسانی كه كتاب را خواندهاند:
گلناز گرايلي:
هیجانانگیز و یه جاهایی ترسناک. ولی فکر کنم فیلمش خیلی جذابتر باشه