درباره كتاب 'جولیت':
آنی در شهر کوچک دلگیری در انگلستان زندگی میکند و با دانکن دوست است. دانکن یکی از طرفداران پروپاقرص خوانندهای به نام تاکر است. تاکر که زمانی خوانندهی معروفی بوده حالا پس از پشت سر گذاشتن دوره شهرت، در ناحیهای روستایی در آمریکا زندگی میکند. وقتی آنی درباره آخرین آلبوم تاکر اظهارعقیده میکند که "چیز مزخرفی است!" همهچیز به هم میریزد و سیر اتفاقات بهگونهای پیش میرود که سرنوشت هر سه آنها را تحتتاثیر قرار میدهد.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"آن همه راه از انگلستان تا مینیاپولیس آمریکا آمده بودند که فقط توالتی را ببینند. این حقیقت ساده هنگامی به ذهن آنی خطور کرد که توی خودِ توالت ایستاده بودند: غیر از شعارها و عکسهای روی دیوار که بعضیشان اهمیت توالت در تاریخ موسیقی را نشان میدادند داخلِ آن نمور، تاریک، بدبو و کاملا عادی بود. آمریکاییها در استفادهی تماموکمال از میراثشان حرف ندارند، اما اینجا کار زیادی از دستشان برنیامده بود انجام دهند.
دانکن گفت: "آنی، دوربین همرات هست؟"
"آره. از چی میخوای عکس بگیری؟"
"میدونی که ..."
"نه."
"خب ... توالت دیگه."
"به این لا... به اینا چی میگن؟"
"مستراح سرپا."
"وانمود کنم دارم ازش استفاده میکنم؟"
"هرجور دوست داری."
بهاینترتیب دانکن از بین سه مستراحِ سرپا روبهروی وسطی ایستاد، دستهایش را با ژستی متقاعدکننده جلوی خودش گذاشت، سرش را چرخاند و به آنی لبخند زد ..."