داستان با این جملات آغاز میشود:
"اگه بخوام مثل این سینماییهای بیپدر و مادرِ حقهباز حرف بزنم باید بگم بهتره افراد زیر سن قانونی این کتاب رو نخونند. منظورم اینه ممکنه چیزهایی توی کتاب باشه که واسه اونهایی که سنشون کمتر از هجده ساله اصلا مناسب نباشه. این "مناسب" هم از اون کلمههای حرومزادهایه که من هیچ وقت نفهمیدم پدرش کی هست و مادرش کی بوده و اصلا چهطور سر و کلهاش توی کتابهای قانون پیدا شد. تا اونجا که یادم میآد من هیچ وقت هیچ علاقهای به نوشتن چیزهایی که برای زیر هجدهسالهها "مناسب" نیست، نداشتهام. برعکس، همیشه فکر کردهام آدم اگه یه ذره عقل تو کلهش باشه باید سعی کنه چیزهایی بنویسه که از قضا فقط مناسب همین افراد زیر هجده سال باشند و حتی خوندنشون واسه بزرگترها ممنوع باشه. پدرم همیشه میگفت نودونه درصد آدمهای نازنین کسانی هستند که به سن قانونی نرسیدهاند و نودونه درصد آدمهای رذل و حرومزاده کسانی هستند که مدتیه از خط هجدهسالگی گذشتهاند ..."