درباره كتاب 'بارانزاد':
داستانی علمیتخیلی-پساآخرالزمانی که آیندهای دور را به تصویر کشیده است. سلسلهای از بلایای طبیعی، خشکیهای کرهی زمین را در آب غرق کرده و انسانهایی که از فاجعهی آخرالزمانی "مه بزرگ" جان سالم به در بردهاند، روی کشتیها و جزیرههای سر از آب بیرون آورده با قوانین اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برساخته از آیین و اعتقادات جهان جدید، زندگی میکنند. اما آیینِ سیاسی دنیای پس از آب، برایشان غیر از مصیبت چیزی به همراه ندارد و آنها را به سمت جنگی ناخواسته و بیپایه و اساس سوق میدهد. مردمان دریا بر سر دوراهی دشواری ماندهاند. اینکه برای بقا، فرامین آیین خود را زیر پا بگذارند یا از ترس عقوبت این نافرمانی، مرگ را پذیرا باشند.
اما طبیعت، بیاعتنا به چارچوبهای خودساختهی بشر و درگیریهای او برای حفظ آن، مسیر دیگری را پیش گرفته است.
در این میان، تیراد که از استادان آیین جدید پس از آب است، برای تحقیق و حل مشکلات مردمان آواره شدهی دریا، به مأموریت فرستاده میشود. سفر سرنوشتساز تیراد، توأم با عشق و از دستدادن، هویت و اعتقادات او را به چالش میکشد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"قایقران، در خوابوبیداری سحرگاه، صدای خنده و آببازی بچهها را میشنود و صدای جیغ مرغان دریایی را که ذوقزده از آفتاب و ماهیهای نقرهای ریزی که به سطح آب میآیند، اطراف اسکله پرواز میکنند. قایقران به پیچیدن این صداها در کابین کوچک قایقش عادت دارد و نمیگذارد قهقههی بچهها و غارغار بلند مرغان دریایی پیش از موعد بیدار شدنش، او را از اعماق خواب به سطح زندگی روزانه بازگرداند. اوایل فصل تابستان است و مادران خسته، برای ساعتی خواب بیشتر، پسربچهها را صبح زود به آبتنی در اطراف اسکله تشویق میکنند. تعدادشان امسال از سالهای قبل بیشتر است. فقط بچههای جزیرهی آکسان نیستند، بچههای آواره شدهی کشتیهای جنوبی هم به آنها اضافه شدهاند. هر صبح از کپرهای کثیف و درهم اسکلهی معلق، خودشان را به آب لجنوار میاندازند، دورتادور دیوار جزیرهی آکسان را شنا میکنند تا برای بازی به اسکله برسند. آب اطراف اسکله زلالتر است و در کنار قایقها امنیت بیشتری احساس میکنند ..."