ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
افتاده بودیم در گردنهی حیران
نویسنده:
حسین لعل بذری
ناشر:
نیماژ
سال نشر:
1398
(چاپ
4
)
قیمت:
80000
تومان
تعداد صفحات:
110
صفحه
شابك:
978-600-367-443-1
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 2 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'افتاده بودیم در گردنهی حیران':
کتاب مجموعه 12 داستان کوتاه است.
داستان "گوش ماهی" با این جملات آغاز میشود:
"یک مدتی باید گم میشدم. نمیتوانستم بمانم و آن همه تاریکی را یکجا در دلم جا دهم. فکر مرا نکرده بود، فکر هیچکس را نکرده بود. خواسته بود فقط خودش را راحت کند. راحت شده بود یعنی؟ لابد شده که من حالا نشستهام لب این دریای نورانی، سرم یک مقدار سبک شده است.
دوسال پیش که آصف سر ظهری آمد در خانه و سرش را گرفت پایین و گفت: "برای حلال بودی آمدهام رفیق" نفهمیدم چرا از همه جا تهران؟ گفتم: "آصف! باز آن رگ دیوانگیات گل کردهها! اینجا بهت بد میگذره واقعا؟" با همان شرم ذاتی و همیشگی خیرهی زمین شد:
- نی آقا! ای چه فرمایش میباشد؟ ما نمکپروردهایم.
- پس چی؟ آقام چیزی گفته یا حق و حقوقت کمه؟
- اصلا گپ این چیزا نیست بهقرآن، میخواهم یک مدتی برویم به یکجایی که …
بغض کرد و حرفش را ناتمام گذاشت. دستش را انداخت دور گردنم و سر گذاشت روی شانهام ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!