یاسمین یلدایی: کتاب شروع خارقالعاده و میخکوبکنندهای داشت. حرفها همه دور از انتظار بود، انگار که بخواد طرز فکر آدم امروزی رو با خاک یکسان کنه. نکات اجتماعی و فردی خیلی جالبی مطرح شد. در کل کتاب شامل مجموعهای از بایدها و نبایدها بود. نباید دنبال شادی الکی بود. نباید دنبال خاص شدن بود. نباید ادای قربانی بودن را درآورد. نباید همیشه قاطع و مطمئن بود. باید چالشهای زندگی را پذیرفت. باید سختی کشید. باید ارزشهای اخلاقی داشت. باید مسئولیت تمام و کمال حوادث و اتفاقات زندگی را پذیرفت. باید پا پیش گذاشت و از شکست خوردن نترسید. باید تعهد داشت. باید با مرگ کنار آمد. این حجم از باید نباید تا نیمههای کتاب قابل قبول و قانعکننده بود ولی از یه جا به بعد بیش از حد رنگ و بوی پند و نصیحت به خودش گرفت. انگار که نویسنده میخواست ارزشهای شخصی خودش رو به عنوان ارزش واحد و مطلق جا بندازه که این خیلی خوشایند نبود. و به نظرم این از معدود نقاط ضعف این کتاب جذاب بود. اگه به جای دفاع و اثبات ارزشهای شخصی، روش کلی برای پیدا کردن ارزشهای خوب و مفید ارائه میکرد، کتاب کاملی محسوب میشد. به نوعی نویسنده خوب کاخ افکار مخرب خواننده رو فرو ریخت؛ ولی راه و چاه ساخت و بهرهبرداری یه بنای بهتر و محکمتر رو یاد نداد، صرفا طرح کاملی نشون داد و گفت همین رو کپی کنید. از نقاط قوت کتاب مثالهای جذاب بود. مثالهایی از زندگی بوکوفسکی، بودا، ژنرال متعصب ژاپنی در جنگ جهانی، نوازندههای اخراجی بیتلز و متالیکا که هرکدوم به اقتضای محتواشون جای درستی مطرح شده بودن. لحن نویسنده کتاب مثل دوست باتجربه و خوشصحبت شماست که از زبان خودش و با تفسیر خودش مسائل زندگی رو بازگشایی میکنه. موقع خوندن این کتاب حس نمیکنید که وحی منزل یا فیلسوفانهترین و عمیقترین حرفهای دنیا رو میشنوید؛ بلکه با فلسفه و باور شخصی متفاوت و البته قابل توجهی روبرو میشید. از اون دست کتابهایی که در خلال خوندن با بخشهای زیادیش همذاتپنداری خواهید کرد! زاویه دید نویسنده تو این بخشها اثر «آرامبخش» دارن. شما رو از «خوددرگیریهای ذهنی» که دارید رها میکنن. بهتون نشون میدن که جور دیگهای هم میشه فکر کرد و دید. حتی با اینکه مبنای اصلی این کتاب فلسفه شخصی نویسنده است و شما ممکنه با این فلسفه موافق نباشید، خوندن کتاب خالی از لطف نیست. چرا که اولا با کتابی جذاب و سرگرمکننده روبرو میشید و ثانیا تجربه نویسنده در شکلگیری فلسفه شخصیش، بهتون کمک میکنه شما هم قدمی تو این مسیر بردارید و دنبالهرو جامعه نباشید.
عليرضا (ماني) دواتگران: برای چندمین بار به این نتیجه رسیدم که در انتخاب کتاب نه باید گول ستارههای آمازون را خورد و نه دل به عنوان پر طمطراق "پرفروش در نیویورک تایمز" بست. کتاب، همچون نمونههای مشابه پر بود از تکرار بدیهیات که البته از برخی سطرهای آن هم نمیشد به راحتی گذشت.