ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
تنهای بزرگ
(The Great Alone)
نویسنده:
کریستین هانا
(Kristin Hannah)
ترجمه:
آفاق زرگریان
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1399
(چاپ
2
)
قیمت:
95000
تومان
تعداد صفحات:
557
صفحه
شابك:
978-600-182-340-4
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'تنهای بزرگ':
ارنت آلبرایت با اعصابی متشنج از جنگ ویتنام بازمیگردد. او وقتی که برای چندمینبار کارش را از دست میدهد تصمیمی عجیب میگیرد تا به همراه خانوادهاش به آلاسکا، دورترین ایالت مرزی آمریکا برود. شاید زندگی در آن نقطهی دورافتاده باعث شود تا آرامشی را که جنگ از او گرفته، دوباره باز یابد.
کورا همسر ارنت و لنی دخترش هر دو حاضرند بخاطر او هر نوع سختی را تحمل کنند. بنابراین خانواده سه نفره آنها به آلاسکا نقل مکان میکنند. اوضاع در ابتدا خوب است. تابستان است و روزهای بلند قطبی روشن و مردمان قوی شهری که در آن ساکن شدهاند آماده کمک به آنها. اما با سر رسیدن زمستان و کوتاه شدن روزها، همه چیز به هم میریزد و دوباره بنیانهای خانواده آنها از درون و بیرون ترک برمیدارد.
حالا کورا و لنی متوجه شدهاند که در آن ناکجاآباد، آنها تنها هستند و به جز خودشان نمیتوانند به کمک هیچکس دیگری امیدوار باشند …
داستان با این جملات آغاز میشود:
"آن بهار، باران با چنان شدتی بارید که پشتبام خانهها را لرزاند. آب باران به کوچکترین درزها راه یافته و تا محکمترین شالودهی ساختمانها رسوخ کرد. قطعه زمینهایی که نسلها پابرجا مانده بودند، مثل تودههایی پسمانده روی جادهها راه افتادند و خانهها و ماشینها و استخرهای شنا را با خود بردند. درختها از جا کنده شدند، روی سیمهای برق افتادند؛ برق قطع شد. رودخانهها از بستر خود جاری شدند، حیاطها را شستند، خانهها را ویران کردند. همینطور که آب بالا آمد و باران ادامه داشت، مردمی که همدیگر را دوست داشتند، سر هم فریاد زدند و جنگودعوا بالا گرفت.
لنی هم کلافه بود. او تازه به این مدرسه آمده بود، دختری بود بین بچههای یک مدرسه؛ با موهای بلندی که از وسط باز کرده بود. هیچ دوستی نداشت و باید تنهایی میرفت مدرسه ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!