ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
حلقه سیاه (مجموعه نیروی سیگما - کتاب سوم)
(Black Order)
نویسنده:
جیمز رولینز
(James Rollins)
ترجمه:
هادی امینی
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1397
(چاپ
1
)
قیمت:
160000
تومان
تعداد صفحات:
543
صفحه
شابك:
978-600-182-021-2
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'حلقه سیاه (مجموعه نیروی سیگما - کتاب سوم)':
آتشسوزی عمدی یک کتابفروشی در کپنهاگ، تعقیب و گریزی را در سطح چهار قاره شروع میکند و توطئه سرقت انجیلی متعلق به چارلز داروین، پدر نظریه فرگشت تکاملی را آشکار میسازد. فرمانده گری پیرس هم درگیر ماجرایی میشود که به آلمان نازی و آزمایشهای وحشتناک روی انسان بازمیگردد.
در قاره دیگری، جنون به معبدی در ارتفاعات نپال حمله کرده و راهبهای بودایی را به وحشیان آدمخوار تبدیل کرده است. لیزا کامینگز، دکتر جوان آمریکایی که مشغول بررسی موضوع است، ناگهان به هدف آدمکشی بیرحم تبدیل میشود که قصد مدفون کردن همه شواهد را دارد. تنها متحد لیزا، کسی نیست جز پینتر کراو، مدیر نیروی سیگما که در معبد مخفی شده و خودش نیز عوارضی از جنون و زوال مغزی را نشان میدهد. حالا گری پیرس وظیفه دارد لیزا، پینتر و دنیایی که با خطر روبرو شده را نجات دهد. نیروی سیگما هم باید نقشه شوم صد ساله برای نابودی نظم دنیا و تغییر سرنوشت بشریت را فاش کند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"جسد روی لجن جاری در فاضلاب نمناک شناور بود. لاشه بادکرده و موشجویده یک پسر، بدون پوتین، شلوار و پیراهن. هیچچیز در این شهر محاصرهشده هدر نمیرفت.
فرمانده ارشد اس.اس. ژاکوب اسپورنبرگ، سقلمهای به جسد زد و لجن را به تلاطم انداخت. مدفوع و زباله. خون و قی. دستمال خیسی که روی دهان و بینیاش بسته بود، کمک زیادی به کاهش بوی تعفن نمیکرد. این نتیجه جنگ بزرگ بود. قدرتی که ناچار شده برای فرار از بین فاضلابها بخزد. ولی او هنوز دستوراتی داشت.
بالای سرش صدای شلیک و انفجار متناوب توپخانه روسیه، شهر را شخم میزد. هر انفجاری با موج انفجارش دلش را به لرزه میانداخت. روسها دروازه را شکسته، فرودگاه را بمباران کرده و حالا هم تانکهایشان روی سنگفرش خیابانها حرکت میکرد و هواپیماهای نفربرشان هم در خیابان کایزراشتراسه فرود آمده بودند ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!