ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
لانه زنبور (از سری کتابهای جک ریچر - کتاب پانزدهم)
(Worth Dying For)
نویسنده:
لی چایلد
(Lee Child)
ترجمه:
محمد عباسآبادی
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1397
(چاپ
1
)
قیمت:
50000 تومان
42500
تومان
تعداد صفحات:
518
صفحه
شابك:
978-600-182-335-0
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 4 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'لانه زنبور (از سری کتابهای جک ریچر - کتاب پانزدهم)':
جک ریچر قصد دارد برای ملاقات با سوزان ترنر فرمانده جدید واحد ویژهی صد و دهم به ویرجینیا برود. ولی در توقفگاهش در بخشی زراعی در نبراسکا اتفاقات مرگباری در جریان است. دانکنها، خانوادهای که با قدرت اقتصادی خود و ایجاد رعب و وحشت سراسر آن بخش را تحت تسلط خود درآوردهاند، مشغول یک سری معاملات پنهانی و در انتظار رسیدن یک محموله هستند که ریچر با ورودش به آنجا موانعی سرراهشان به وجود میآورد. آنها با کمک تعدادی از مشتریهای خارجی خطرناکشان میخواهند از شر ریچر خلاص شوند، چرا که او نه تنها روند معاملهشان را مختل کرده، بلکه در حال پردهبرداری از راز پروندهای قدیمی و حل نشده مربوط به ناپدید شدن دختربچهای هشتساله است.
برای ریچر کار عاقلانه و منطقی این است که به راهش ادامه بدهد و بین خودش و دردسرهایی که سر راهش قرار میگیرد فاصله بیندازد.
ولی چنین کاری برای جک ریچر غیرممکن است.
لانه زنبور پانزدهمین کتاب از مجموعهی جک ریچر است که در سال 2010 نوشته شده.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"الدریج تایلر مشغول رانندگی در جادهی دولاینهی طویل و مستقیمی در نبراسکا بود که تلفن همراهش زنگ خورد. نزدیک غروب بود. داشت بعد از خریدن کفش برای نوهاش او را به خانه میبرد. ماشینش سلورادو دوکابینهای به رنگ روزنامهای بود که یک روز از چاپش میگذرد. دخترک به پشت روی صندلی کوچک عقب دراز کشیده بود. خواب نبود. کاملا بیدار دراز کشیده و پاهاش را بالا گرفته بود. با نگاهی مجذوب به کتونیهای سفید بزرگی که نیم متر بالاتر از صورتش در هوا تکان میخوردند زل زده بود. با دهانش صداهای عجیبی از خودش درمیآورد. هشت سالش بود. تایلر با خودش فکر میکرد که حتما از آن بچههایی است که دیر رشد میکنند.
تلفن تایلر بهاندازهای ابتدایی بود که نمیشد به آن پیشرفته گفت، ولی در حدی پیچیده بود که زنگخورهای مختلفی برای شمارههای مختلف داشته باشد. بیشترشان آهنگ پیشفرض تولیدکننده را میزدند، ولی چهارتایشان روی آهنگی با صدای کم با حالتی اضطراری بودند که ترکیبی از آژیر ماشین آتشنشانی و بوق الکتریکی زیردریایی بودند ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!