ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
آنچه شما میگویید، آنچه پزشک میشنود: روایتهایی از پزشک و بیمار
(What Patients Say, What Doctors Hear)
نویسنده:
دنیل افری
(Danielle Ofri)
ترجمه:
افروز معتمد
ناشر:
قطره
سال نشر:
1399
(چاپ
5
)
قیمت:
62000
تومان
تعداد صفحات:
353
صفحه
شابك:
978-600-119-979-0
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 6 نفر
امتیاز كتاب:
(4 امتیاز با رای 1 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'آنچه شما میگویید، آنچه پزشک میشنود: روایتهایی از پزشک و بیمار':
... بسیاری از بیماران با ناامیدی از اتاق پزشک خارج میشوند. اما آنچه از "صرفا نارضایتی" مهمتر است، این است که پزشک نتواند تشخیص درستی بدهد یا آنها را درست درمان کند.
پزشکان نیز به همین میزان از دشواری چیدنِ قطعاتِ پازل داستان بیماران درمانده میشوند، بهخصوص برای آنهایی که علایم پیچیده و مرموزی دارند. با رشد بیشتر علم پزشکی و چندگانه و پیچیدهتر شدن بیماریها، فاصلهی میان آنچه بیمار میگوید و آنچه پزشک میشنود، یا برعکس، چشمگیرتر میشود. من نگارش این کتاب را با هدف بررسی رابطهی میان بیماران و پزشکان و کاوش در نحوهی انتقال این داستان از یک طرف به طرف دیگر آغاز کردم. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"آخر وقت پنجشنبه بود. هنوز پایم را از درمانگاه بیرون نگذاشته بودم که تلفن اتاقم زنگ خورد. عمر آمادو بود. پشت تلفن گفت: "خانم دکتر افری، حالم خوب نیست؛ باید شما را ببینم."
آفتاب غروب کرده بود و درمانگاه داشت تعطیل میشد. من هم کمد پروندههایم را قفل و کامپیوترم را هم خاموش کرده بودم. آقای آمادو گفت: "باید همین حالا شما را ببینم." حتی با وجود لهجهی غلیظ غرب آفریقاییاش، نگرانی را در صدایش حس میکردم.
طی چند ماهی که از آشناییام با آقای آمادو میگذاشت، شاید حدود پنجاه بار به من تلفن کرده بود. همیشه مسئلهای بود که آزارش میداد، یا میخواست فرمی را برایش پر کنم، یا نیاز به تجدید نسخه داشت ... و همیشه هم برای این کارها عجله داشت. او مدام، بدون گرفتن وقت قبلی، به درمانگاه میآمد و خیال میکرد که من باید برای ملاقات با او همانجا و در همان لحظه آماده و در دسترس باشم ..."
نظر كسانی كه كتاب را خواندهاند:
پریسا نورمحمدی:
به پزشکم هدیه دادم. پزشکان باید بخوانند.