بخريد و بخوانيد ...
رست‌خیز (کآشوب 2: بیست و چهار روایت از روضه‌هایی که زندگی می‌کنیم)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

رست‌خیز (کآشوب 2: بیست و چهار روایت از روضه‌هایی که زندگی می‌کنیم)

نویسنده: زینب ابراهیم‌زاده، ...، مدیرمجموعه: نفیسه مرشدزاده 
ناشر: اطراف
سال نشر: 1403 (چاپ 6)
قیمت: 185000 تومان
تعداد صفحات: 212 صفحه
شابك: 978-622-6194-07-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 2 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'رست‌خیز (کآشوب 2: بیست و چهار روایت از روضه‌هایی که زندگی می‌کنیم)':

این کتاب، روایتِ کرامت‌ها، شفا و معجزه‌های بزرگ نیست. شرح زنده شدن ذره‌ای از درون انسان در فراخوان هرساله‌ی محرم است. "رست‌خیز" ماجرای جست‌وجوگرانی‌ست که میان دیوارپوش‌های سیاه، پرچم‌های سرخ و کتیبه‌های سفید به خرده‌ای اندیشه، اندکی شهود یا تغییری کوچک رسیده‌اند.
بیست و چهار نفر از اتفاق‌هایی نوشته‌اند که نسبت آن‌ها را با رخداد سال 61 هجری تغییر داده. بیست و چهار نفر از تجربه‌هایی نوشته‌اند که در دل این سنت و عزا و در همین کوچه‌ها و تکیه‌ها شکل گرفته و دریافت و برداشت تازه با خودش آورده.
کتاب "رست‌خیز"، کتاب دوم از مجموعه‌ی "کآشوب"، روایت رست‌خیز هرساله است که هنوز هم رستگاری‌های کوچک و بزرگ می‌آفریند و ما را نو می‌کند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
اولین روایت کتاب با این جملات آغاز می‌شود:
"استرالیا دو تا زده بودمان. وقتی هم نمانده بود. داشتند تکه‌پاره‌مان می‌کردند، تماشاگر مست‌شان هم حمله کرد تور را درید. توی حالت عجیب و مرگ‌آوری گیر کرده بودیم. انگار نتیجه و صعود برایشان بس نبود، قرار بود داور که سوت آخر بازی را زد، بازیکنان‌شان بروند رختکن، تماشاگرهایشان بیایند بریزند سرمان. این‌ها که می‌گویم همه یادشان هست. این هم یاد همه هست که تصویر ارسالی انگار یکی دو فریم کم داشت و یک پرش خاصی توش بود و همین همه چیز را دلهره‌آورتر کرده بود. بعد اتفاق غریبی افتاد، در یک شلوغی توپ گم و گور شد و چند ثانیه آن وسط چند تا لنگ و لگد پرت شد سمت هم، یکهو دیدیم توپ توی گل آن‌هاست. خلاف جهت بازی، 1-2 شد. پا گذاشته بودند روی گلوی ما داشتند خفه‌مان می‌کردند، داشتیم آن زیر دست و پا می‌زدیم و یکهو توی دست و پا زدن، توپ خورده بود به دست‌مان، پایمان، نمی‌دانم کجایمان و گل شده بود ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!