ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
نقشهی استخوانها (مجموعه نیروی سیگما - کتاب دوم)
(Map of Bones)
نویسنده:
جیمز رولینز
(James Rollins)
ترجمه:
هادی امینی
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1397
(چاپ
1
)
قیمت:
130000
تومان
تعداد صفحات:
510
صفحه
شابك:
978-600-182-338-1
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'نقشهی استخوانها (مجموعه نیروی سیگما - کتاب دوم)':
در طول مراسم شلوغی در کلیسای جامع آلمان، مهاجمین مسلح با لباس راهبها، کابوسی از خون و نابودی ایجاد کردند. اما این آدمکشها به دنبال طلا نبودند؛ بلکه در پی گنج باارزشتری بودند: استخوانهای مگی افسانهای که زمانی پیشکشهایی به منجی نوزاد تقدیم کرده بودند ... گنجی که قادر است دنیا را تغییر شکل دهد.
با آشفتگی در واتیکان، نیروی سیگما تحت فرماندهی گریسون پیرس وارد ماجرا شده و راز مرگباری را دنبال میکند که از هفت شگفتی دنیای باستان عبور کرده و به یک انجمن باستانی مرگبار، رازآلود و وحشتناک ختم میشود. انجمنی با نقشههای پلید که استخوانهای مقدس با قدرت تغییر سرنوشت بشریت را دزدیدهاند. علم و مذهب برای آزادسازی وحشتی متحد شدهاند که بشر از زمان ازل به چشم ندیده است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"مارس 1162
مردان اسقف به سمت دره تاریک گریختند. پشت سر آنها، بالای گذر زمستانی، اسبها شیهه میکشیدند و به زمین سم میکوبیدند. مردان فریاد کشیدند، نعره زدند و غریدند. صدای برخورد فولاد مثل صدای زنگ نقرهای کلیسا بود.
ولی اتفاقات اینجا ارتباطی به امور خدایی نداشت.
آخرین مدافعان باید مقاومت کنند.
کشیش یوآخیم، افسار اسبش را که از شیب سرازیری پایین میرفت، کشید. گاری پر، سالم به پایین دره رسیده بود. اما برای فرار واقعی هنوز باید راه زیادی پیموده میشد.
اگر میتوانستند به …
یوآخیم گه افسار را محکم در دست گرفته بود، مادیانش را بیشتر به سمت پایین دره راند. از بین آبهای یخزده گذشت و نگاهی به پشت سرش انداخت.
با اینکه بهار سر زده بود، در این ارتفاعات هنوز زمستان حکومت میکرد. قلهها زیر نور خورشید در حال غروب میدرخشیدند. نور خورشید از روی برف منعکس میشد و باد سردی بین قلههای نوکتیز کوهستان میوزید. اما این پایین، در درههای تاریک، برف ذوب شده، کف جنگل را به لجنزار تبدیل کرده بود ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!