ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
تلماسه
(Dune)
نویسنده:
فرانک هربرت
(Frank Herbert)
ترجمه:
مهیار فروتنفر
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1403
(چاپ
13
)
قیمت:
800000
تومان
تعداد صفحات:
847
صفحه
شابك:
978-600-182-283-4
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 3 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'تلماسه':
در آیندهای هزاران سال بعدتر، امپراطور کورینو از ترس بالا رفتن محبوبیت دوک لتو آتریدیز تصمیم به نابودی او و خانوادهاش میگیرد. بارون هارکونن به همراه کماندوهای برگزیدهاش ماموریت مییابند تا این قتلعام را انجام دهند. صحنهی نبرد، سطح یک سیاره بیابانی به نام آراکیس (یا همان "تلماسه") انتخاب میشود. همهچیز برای درهمشکستن دوک و جنگجویانش آماده است. تنها چیزی که متحدان امپراطور حسابش را نکردهاند، پل آتریدیز، تنها پسر دوک لتو است.
یک هفته قبل از عزیمت دوک و خانوادهاش به آراکیس، "مادر روحانی" عجیبوغریبی به دیدن پل و مادرش میآید. پل در این دیدار آزمونی را که مادر روحانی برایش ترتیب میدهد، با موفقیت پشت سر میگذارد. اما مادر روحانی در همین دیدار بیخبر از او تواناییهایی عجیب و خارقالعاده به او میبخشد که در آینده بر سرنوشت نبرد دوک لئو و بارون هارکونن تاثیرگذار است …
داستان با این جملات آغاز میشود:
"یک هفته پیش از مهاجرت خاندان آتریدیز به آراکیس در میان دوندگیهای لحظهی آخر که دیگر داشت به جنونی افسارگسیخته و تحملناپذیر بدل میشد، عجوزهای به دیدار مادرِ پل آمد.
کاخ کالادان شب نسبتا گرمی را میگذراند و مانند تمام اوقات پیش از بارندگی، روی تختهسنگهای برهمچیدهی کهنسالی که برای بیستوشش نسل از خاندان آنریدیز حکم خانه را داشتند نم سردی نشسته بود.
عجوزه از در جانبی وارد عمارت شد و با عبور از راهرویی طاقدار به اتاق پل رسید. در آنجا لحظهای درنگ کرد و به داخل سرک کشید تا نگاهی به پل بیاندازد که در تختخوابش آرمیده بود ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!