بخريد و بخوانيد ...
در غرب خبری نیست
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

در غرب خبری نیست

(All Quiet on the Western Front)
نویسنده: اریش ماریا رمارک (Erich Maria Remarque)
ترجمه: سیروس تاجبخش
ناشر: ناهید
سال نشر: 1393 (چاپ 6)
قیمت: 18000 تومان
تعداد صفحات: 255 صفحه
شابك: 964-6205-60-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 33 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (4.45 امتیاز با رای 11 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'در غرب خبری نیست':

... گیرایی این داستان پرشکوه در اصالت و سندیت دردناک آن نهفته است چون که نویسنده خود ناگزیر شد که به لباس سربازی درآید و در ارتش آلمان خدمت کند و خود در جهنمی که چنین گویا و روشن در کتاب "در جبهه غرب خبری نیست" بیان کرده زندگی کرد و از گیر و دار آن جان سالم به در برد.
این کتاب نه اتهام است و نه اعتراف و نه به هیچ‌وجه یک ماجرای قهرمانی است. زیرا مرگ برای کسانی که با آن دست به گریبانند ماجرا به شمار نمی‌آید. این کتاب از نسلی از انسانها سخن می‌گوید که چگونه جسمشان را از مهلکه به در بردند ولی زندگیشان در جنگ نابود شد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"ما در پنج مایلی پشت جبهه در حال استراحت هستیم. از دیروز به ما راحت‌باش داده‌اند و حالا شکمهامان تا خرخره از گوشت گاو و لوبیا پخته پر است. حسابی سیر و مستیم. هرکس یک یقلاوی پرخوراک هم برای شام شب پس دست گذاشته. تازه اینها همه هیچ به هرکدام از ما دو جیره سوسیس و نان سربازی رسیده است که خودش آدم را حسابی روبه‌راه می‌کند. مدتها بود چنین بساطی به خودمان ندیده بودیم. آشپز مو قرمز گروهان پشت سر هم به ما التماس می‌کند که بیشتر بخوریم. او به هرکس که از جلوش رد می‌شود با ملاقه اشاره می‌کند که "بیا جلو" و آن‌وقت مقداری خوراک توی ظرف او خالی می‌کند. با این حال مات و مبهوت مانده که چطور پاتیل را به موقع برای درست کردن قهوه خالی کند. "تادن" و "مولر" هرکدام یک لگن گیر آورده و تا می‌شد خوراک جا کرده‌اند و پس دست گذاشته‌اند. تادن از روی شکم‌پرستی هول می‌زند و مولر از روی احتیاط. اما تادن این همه خوراک را چطور می‌خواهد توی شکمش جا دهد خودش یک‌جور چشم‌بندی است ..."

اطلاعات بیشتر درباره این کتاب را می‌توانید اینجا و اینجا بیابید.

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 محسن يوسف‌پور:  مي‌خواستم درباره‌ي کتاب «در غرب خبري نيست» نظري بدهم اما در ميان نام کتاب‌ها پيداي‌اش نکردم. يکي از زيباترين کتاب‌هايي بود که در چند وقت اخير خوانده‌ام. تشريح وضعيت جنگ، بيان شرايط روحي سربازهاي جوان، و تصوير بيگانه‌گي سربازها با زندگي روزمره‌ي مردم در پشت جبهه در نهايت ساده‌گي و زيبايي صورت گرفته بود. موقعيت‌هايي که در کتاب تصوير شده بود، بسيار تاثيرگذار وتکان‌دهنده بودند. وجوه شخصيتي متفاوت پل بومر، قهرمان کتاب به قدري زيبا به نمايش در آمده بود که او را کاملا به عنوان يک سرباز جوان، و به عنوان يک انسان قابل درک مي‌نمود. کتاب اگرچه به نظر من نه در به‌ترين شکل ممکن، اما به صورت قابل قبولي ترجمه شده بود. از خواندن اين کتاب بي‌نهايت لذت بردم.

 صفورا زواران حسيني:  دوستش داشتم. همین!

 محبوبه پهلواني:  خيلي قشنگ بود من خيلي خوشم آمد. ديد ساده و روانش و اين بعدي كه نگاه كرده بود: نوجواناني كه تهييج شده به جنگ مي‌روند با حرفاي كساني كه خودشون هيچ جسارت و جرأتی ندارند. ديدگاه قشنگي بود و سختي‌ها و عذاب جبهه را هم قشنگ و بدون جانبداري نشان داده بود. داستان بي‌طرفانه و زيبايي بود و مهم همین بی‌طرف بودن است که خيلي به دل آدم می‌نشیند.

 اردشير طيبي:  داستانی بی‌نظیر از قلب واقعیتی ترسناک به نام جنگ. من واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم به خصوص اینکه ترجمه‌ی بسیار روان و خوبی هم داره.

 سيمين عارف‌نژاد:  انچه که در غرب مطرح است بحق جلوه دادن کلیه اعمال جاه‌طلبانه آنهاست اما در این کتاب به بهترین شیوه از برخی اعمال پشت پرده خبر می‌دهد. ترجمه بسیار خوب و روانی هم شده است. خواندنش را به همه‌ی کتاب‌خوانان توصیه می‌کنم از خواندنش بسیار لذت بردم.

 فاطمه عارف‌نژاد:  یکی از عناوین برجسته ادبیات ضد جنگ دنیا و به حق برجسته شده. پر محتوا و دردناک است. راوی جایی در کتاب می‌گوید: "حقیقت این است که در سه چیز استاد شدیم: قمار، فحش و جنگ." و این تمام چیزی است که "جبهه غرب" به جنگجویانش می‌دهد. به قول اوریانا فالاچی که درباره جنگ ویتنام نوشت: زندگی، جنگ و دیگر هیچ ...

 بنفشه بامداد:  با وجودی که نویسنده صحنه‌ها و وقایع جنگ را به خوبی توصیف کرده و مترجم هم به خوبی آن را ترجمه کرده‌اند، اما کتابی نبود که من دوست داشته باشم. صحبت از جنگ و کشت و کشتار بیگناهان به خاطر تعدادی جاه‌طلب قدرتمند به اندازه‌ی عمر بشر تکراری و البته دلخراش است. چه در جبهه‌ی غرب آلمان چه در خاک ایران عزیزمان. تنها نکته‌ای که توجه من را به خود جلب کرد، تفاوت زیاد رفتار و کردار رزمنده‌های این داستان با رزمنده‌های ایرانی در جنگ ایران و عراق که در فیلم‌ها بارها دیده‌ایم.