شناسنامه محصول
ملک آسیاب

ملک آسیاب

نویسنده: غزاله علیزاده 
ناشر: رشدیه
سال نشر: 1395 (چاپ 1)
قیمت: 17000 تومان
تعداد صفحات: 164 صفحه
شابك: 978-600-91685-8-3
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 31 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'ملک آسیاب':

خانواده نجمی ملکی با نام "ملک آسیاب" دارد. هریک از اعضای خانواده امیدوار است با فروش رفتن آن و بدست آوردن پولی قابل توجه، گره‌ای از مشکلات زندگی‌اش باز شود. سارا، دختر خانم نجمی، بر سر دوراهی تصمیم برای ازدواج با فرزین است. فرزین، که خود در ملک آسیاب سهم دارد، امیدوار است با فروش ملک و بدست آوردن پول، بار سفر ببندد و به همراه سارا از ایران مهاجرت کند. دایی هدای مجسمه‌ساز سارا، برادر خانم نجمی، هم امیدوار است با پولی که از ملک آسیاب به جیب می‌زند، از ایران برود.
در این میان هیچکس به فکر ملک آسیاب و آنچه که پس از فروش رفتن بر سر آن می‌آید، نیست!
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"نزدیک ساعت هفت سارا لباس عوض کرد، دامنی کلوش از کشمیر یشمی پوشید، با پیراهنی راهدار و دستمال گردنی ابریشمی به رنگ شکوفه‌های هلو. سرخاب به گونه مالید، برابر آینه ایستاد، چهره‌اش را بیگانه می‌یافت. رفت و زیر شیر آب، آرایش محو را شست. دست‌ها را در جیب فرو برد، خیره شد به سرخی افق. زیر لب نجوا کرد: "خب من همینم که هستم، گور پدرش". از پلکان پایین آمد و دستمالی برداشت. غبار نازک گسترده بر اشیاء چوبی را پاک کرد، لگدی به پایه‌ی میز زد، دستمال را انداخت روی میز آشپزخانه، درون راحتی نشست، مجله‌یی را برداشت و برای چندمین‌بار با شتاب ورق زد، "نیوزویک فوریه‌ی هزار و نهصد و هشتاد"، تصویری از برج پیزا که چند سانتی‌متر کج‌تر شده بود. عکس رییس‌جمهوری تازه و همسرش، زن جامه‌یی سرخ به تن داشت، گردنبندی مروارید. یک دست را بالا آورده بود، نور زیر ناخن‌های صدفی‌رنگ می‌تابید و انگشترهایش برق می‌زد، خنده‌یی کامل چهره‌ی پژمرده را پرچین می‌کرد ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!