درباره كتاب 'مزایای منزوی بودن':
داستان از زبان چارلی، پسر نوجوان 15 سالهای روایت میشود که تلاش میکند دوران بلوغ را پشت سر بگذارد و به دنیای بزرگسالان وارد شود. چارلی داستان خود را در قالب نامههایی به گیرندهای ناشناس تعریف میکند. او برای خواننده نامههایش تعریف میکند که دوستان زیادی ندارد و در استانداردهای جوانان، بچهای منزوی به حساب میآید. تنها دوستان او سم و پاتریک خودشان کلکسیونی از مشکلات مختلف هستند. در این میان خواهر چارلی هم درگیر مشکلاتی با دوستپسرش هست و چارلی سعی میکند تا آنجا که میتواند به او کمک کند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"دوست عزیز
برای تو نامه مینویسم، چون کسی بهم گفت اهل گوشدادن به حرف دیگرونی و درک میکنی و سعی نکردی تو یه مهمونی با یکی بخوابی هرچند میتونستی. لطفا سعی نکن بفهمی کسی که ازت بهم گفته کیه، چون اونوقت ممکنه بفهمی من کیام، و واقعا نمیخوام اینطور شه. اسم آدمها رو عوض میکنم چون نمیخوام منو پیدا کنی. آدرس پستی رو هم به همین دلیل نمینویسم. از این کار هیچ منظور بدی ندارم، قول میدم. من فقط لازم دارم بدونم کسی اون بیرون به حرفام گوش میده و درکم میکنه و سعی نمیکنه با کسی بخوابه، حتی اگه بتونه. لازم دارم بدونم همچین آدمهایی وجود دارن ..."