راهله يوسف زاده: فوق العاده بود علیرغم تلخی گزنده ای که در واژه واژه کتاب بود هم به عنوان یک زن خواننده یک کتاب زنانه و هم به عنوان یک انسان مدافع حقوق بشر همزمان از دلسوزی و خشم نسبت به یک نفر لبریز می شودی و تا آخر داستان باز هم نمی دانی باید دلت برایش بسوزد و یا باید از او خشمگین شوی از مری ترنر زنی که در اول داشتان می میرد و می دانی که سرنوشتی شوم منتظرش هست و غم از ناچاری و ناتوانی اش می گیری و تمام مدت از خشم نفرتش از مردم سیاه بدون هیچ دلیل موجهی جز سفید بودنش پر می شوی کاش کتاب غلط های تایپی کم تری داشت تا وقتی در اوج داستان داری به فلاکت و بی نوایی یک زن ستمگر و در عین حال مظلوم زمانه در حین گشتن دنبال جوجه ها و مرغ هایش فکر می اندیشی از خواندن تخت مرغ به جای تخم مرغ حال و هوایت تغییر نکند... خلاصه که فوق العاده بود داستان حتی اگر تازه جام جهانی تمام شده باشد و از افریقا ی جنوی صدای وووزیلا یادت باشد باز هم سکوت خانه غم انگیز این زن و مرد بیچاره با امپراتوری کوچکی در مزرعه نیمه سوخته شان تو را به تاریکی تامل برانگیزی می برد و دست داری که جلوتر بروی، اما من به شخصه تا به حال داشتانی به این زیبایی نخوانده بودم که این قدر غلط تایپی داشته باشد تازه چاپ اول هم نباشد... ممنون از جیره کتاب عزیز
شهرام خسروان: با خواندن این کتاب دقیقا توانستم خودم را در آفریقای جنوبی حس کنم سرعت کتاب کم بود و بهمین دلیل خسته ام میکرد اما جالب بود