ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
هزار درنا
(Thousand Cranes)
نویسنده:
یاسوناری کاواباتا
(Yasunari Kawabata)
ترجمه:
رضا دادویی
ناشر:
آمه
سال نشر:
1403
(چاپ
2
)
قیمت:
120000
تومان
تعداد صفحات:
127
صفحه
شابك:
978-600-6242-04-0
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 11 نفر
امتیاز كتاب:
(2.5 امتیاز با رای 2 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'هزار درنا':
اولین عکسالعمل کیکوجی وقتی خانم اوتا را در مراسم مقدس نوشیدن چایی که به مناسبت مرگ پدر و مادرش ترتیب داده شده میبیند، این است که از وقاحت بیحد او جا بخورد. چطور ممکن است پس از آنهمه دردسر که ارتباطش با پدر او برای خانوادهاش درست کرده بود، حالا اینطور بیخیال به این مراسم بیاید. اما دیدار خانم اوتا باعث میشود ارتباطی میان او و کیکوجی بوجود بیاید. ارتباطی که به مرور منجر به خودکشی خانم اوتا میشود ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"کیکوجی دیرتر از آنچه باید، رسیده بود. با این حال، حتا وقتی به کاماکورا، و معبد انگاکوچی رسید، هنوز نتوانسته بود تصمیم بگیرد که به مراسم مقدس نوشیدن چای برود یا نه.
هر وقت کوریموتو چیکاکو در کلبهای در اندرونی معبد انگاکوچی مراسم مقدس نوشیدن چای را برگزار میکرد، دعوتنامهای هم به دست او میرسید. هرچند از وقتی پدرش مرده بود یک بار هم در این مراسم شرکت نکرده بود؛ چرا که احساس میکرد ارسال این دعوتنامهها بیشتر از سر قدردانی از پدرش و به نوعی یادبود و تجلیل از خاطرهی اوست.
اما این بار دعوتنامه چیزی بیشتر از همیشه داشت؛ کوریموتو چیکاکو در یادداشتی نوشته بود که قصد دارد کیکوجی را با خانم جوانی که آداب مراسم چای را از او میآموخت آشنا کند.
کیکوجی وقتی یادداشت را خواند، ناخودآگاه یاد ماه گرفتگی چیکاکو افتاد. زمانی که هشت یا نه سال داشت و برای اولین بار همراه پدرش به دیدن چیکاکو رفته بود. او را در آشپزخانه دیده بودند. کیمونویش باز بود و با قیچی کوچکی مشغول چیدن موهای روی ماهگرفتگی بود ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!