ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
مردگان زرخرید
(Dead Souls)
نویسنده:
نیکولای گوگول
(Nikolai Gogol)
ترجمه:
فریدون مجلسی
ناشر:
نیلوفر
سال نشر:
1400
(چاپ
5
)
قیمت:
75000
تومان
تعداد صفحات:
352
صفحه
شابك:
978-964-448-384-4
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(4 امتیاز با رای 1 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'مردگان زرخرید':
سرفها یا رعایای روسی در رژیم تزاری موقعیتی نزدیک به بردگی داشتند، و همراه ملک یا جدا از آن خرید و فروش میشدند.
سرفها را همچون کالاهایی ارزشمند برای دریافت وام نزد بانک به رهن میگذاشتند، و در فاصلهی سرشماریهای 10 ساله اسناد هویت "نفوس مرده" اعتبار خود را به عنوان وثیقه حفظ میکرد و مالیات آنها بهعهدهی مالک بود.
چیچیکف با سودجویی از فرصت در صدد برمیآید شمار زیادی از این "نفوس مرده" را از مالکان بخرد و اسناد آنها را به عنوان وثیقه برای دریافت وام به بانک بسپارد ...
موضوع داستان صرفا بهانهای به دست نویسنده میدهد تا ضمن آن تصویرهایی روشن و هنرمندانه از اوضاع اجتماعی، فرهنگی و اداری روسیه در قرن نوزدهم ارائه دهد. تصویرهایی آشنا و ملموس با جزییاتی که با زمانها و مکانهای دیگر نیز قابل انطباق است.
این اثر جاودان گوگول براستی بیشتر یک مجموعهی هنری و نقاشی انتقادی است تا صرفا یک رمان؛ مجموعهای است که در آن حتی روحیات افراد با کمک واژهها به تصویر کشیده شده است. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"کالسکهی کوچک نسبتا قشنگی از میان در بزرگ میهمانسرای شهری دور افتاده وارد شد. از آن نوع کالسکههایی بود که معمولا مورد استفادهی مجردها قرار میگیرد - سرهنگهای بازنشسته، سروانها، ملاکینی که صد تا یا در این حدود رعیت دارند- درواقع کسانی که اعیان میانحال نامیده میشوند. سرنشین این کالسکه جنتلمنی بود که مطمئنا به زیبایی آدونیس نبود، ولی ظاهرش چندان نامقبول هم نبود. نه خیلی چاق بود، نه لاغر. نه میشد او را پیر به حساب آورد و نه جوان. ورودش جز رد و بدل چند اشاره میان دو دهاتی که در کنار میخانهای روبروی میهمانسرا ایستاده بودند نه شور و هیجانی در شهر ایجاد کرد و نه هیچ چیز دیگر، و در حقیقت توجه آن دو دهاتی هم بیشتر معطوف به کالسکه بود تا سرنشین آن ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!