ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
دکتر ژیواگو
(Doctor Zhivago)
نویسنده:
بوریس پاسترناک
(Boris Pasternak)
ترجمه:
علیاصغر خبرهزاده
ناشر:
نگاه
سال نشر:
1400
(چاپ
17
)
قیمت:
255000
تومان
تعداد صفحات:
840
صفحه
شابك:
978-964-351-733-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 4 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'دکتر ژیواگو':
داستان معروف پاسترناک با پرداختن به شرح زندگی دکتر یوری ژیواگو، قهرمان داستان، تصاویر پرقدرتی از روسیه در دورههای زمانی مختلف ارائه میدهد. زمان داستان از ابتدای قرن بیستم و در روسیه پیش از جنگ اول جهانی آغاز میشود. با وقوع جنگ ادامه مییابد و در نهایت به اتفاقات منجر به انقلاب روسیه، جنگ داخلی برخاسته از انقلاب و وقایع پس از آن میپردازد.
داستان با معرفی پسر بچهای به نام یوری آغاز میشود که پس از مرگ مادر، داییش سرپرستی او را بر عهده گرفته است. پدر یوری ـ دکتر ژیواگو ـ مردی متمول است که سالها پیش به دنبال عیاشی، خانوادهاش را ترک کرده و با زن دیگری زندگی میکند. یوری چیزی از پدرش به یاد ندارد. او با پشت سرگذاشتن دوران کودکی در رشته پزشکی تحصیل میکند و ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"آنها میرفتند، همچنان میرفتند، و هنگامی که سرود ماتم قطع میشد، مانند این بود که در طول مسیرشان صدای پاها، اسبها و وزش باد شنیده میشود.
رهگذران کنار میرفتند تا راه را بر مشایعتکنندگان باز کنند، تاج گلها را میشمردند و علامت صلیب میکشیدند، کنجکاوان به این گروه میپیوستند و میپرسیدند: "که را به خاک میسپارند؟" جواب میشنیدند: "ژیواگو" - درست، ثواب دارد، برای این مرد دعایی بکنیم - مرد نیست، زن است - چه فرق میکند. خدا بیامرزدش. مراسم خوبی است.
آخرین لحظات به سرعت میگذشت - لحظاتی بودند حساس و بازنگشتنی. "زمین خدا و آنچه را که در بردارد، جهان و تمام موجوداتش." کشیش، با دست علامت صلیب رسم کرد و یک مشت خاک بر "ماریا نیکلایونا" پاشید. سرود "با ارواح پاکان" را خواندند. بعد حرکت غیرارادی و شتابآمیز شروع شد. در تابوت را بستند، میخ کوبیدند و در قبر گذاشتند ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!