ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
رویای پروانهای
(The Things With Wings)
نویسنده:
گرگوری هولچ
(Greg Holch)
ترجمه:
لیلا قنادپور
ناشر:
منظومه خرد
سال نشر:
1398
(چاپ
3
)
قیمت:
20000
تومان
تعداد صفحات:
199
صفحه
شابك:
978-600-6475-08-0
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 57 نفر
امتیاز كتاب:
(1 امتیاز با رای 1 نفر)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'رویای پروانهای':
در شهر اینجل فالز خبرهایی است؛ خبری که بزرگترها دوست دارند همیشه آن را مثل یک راز نگه دارند، رازی دربارهی پروانههای رنگینکمان زمردی که هر بهار به شهر میآیند ...
اما نیوتن و ونسا تصمیم میگیرند سر از این راز دربیاورند. اینکه چرا با آمدن پروانهها، همهی بچههای کلاس یک دفعه غیبشان زده است؟ و اینکه مرد کلاه به سری که مدام تعقیبشان میکند، کیست؟ (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"هر سال در اولین روز گرم و آفتابی بهار، پروانهها به شهر کوچک اینجل فالز میآمدند.
مثل پرستوها که در بهار به شهر سن جان کاپیسترانو میروند. مثل دستههای میلیونی پروانهی مونارک که هر پاییز به درهی کوچک فور ایکر در کوهستانهای مکزیک سفر میکنند.
اما انگار علت آمدنشان اصلا برای کسی مهم نبود. پروانهها زیاد آنجا نمیماندند؛ تنها یک هفته، آن هم قبل از این که مهاجرتشان را به سمت شمال ادامه دهند. اما هر بهار، یک هفتهی تمام شهر پوشیده از پروانههای رنگارنگ میشد؛ پروانههایی که به رنگینکمان زمردی معروف بود.
اواخر ماه آوریل بود؛ بعدازظهر یکی از روزهای تعطیل بهاری. نیوتن بلنپ در انتظار رسیدن اولین پروانهی بهاری، زیر درخت سیبی وسط کشتزار نشسته بود. دوازده شبانهروز یک ریز باران باریده بود اما نیوتن صبح امروز بعد از بیدار شدن احساس کرد که خورشید درخشانتر از همیشه میتابد و همه جا سبز شده است. درختها جوانه زده بودند. جوانههایی به رنگ سبز درخشان و روشن اول بهار. رنگ مورد علاقهی او. نیوتن بهار را بیشتر از هر فصل دیگری دوست داشت و وقتهایی که میخواست از آدمها دور شود و فقط فکر کند، به اینجا پناه میآورد."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!