ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
فرزند ربوده شده (ربوده شده)
(Kidnapped)
نویسنده:
رابرت لوئیس استیونسن
(Robert Louis Stevenson)
ترجمه:
ابوالفضل میربها
ناشر:
علمی و فرهنگی
سال نشر:
1396
(چاپ
2
)
قیمت:
12000
تومان
تعداد صفحات:
207
صفحه
شابك:
978-600-436-356-3
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'فرزند ربوده شده (ربوده شده)':
این داستان در سال 1751 در اسکاتلند اتفاق میافتد و ماجراهای "دیوید بالفور" جوان را نقل میکند. پسر یتیمی که عموی پلیدش او را فریب میدهد. وی با چند نفر توافق میکند که او را بربایند و به عنوان برده به آمریکا ببرند.
کشتی حامل او در ساحل اسکاتلند دچار سانحه میشود و درهم میشکند. "دیوید" میگریزد و با "آلن برک" همراه میشود تا به خانه باز گردد. آلن برک در کوهستان زندگی میکند و اغلب بین اسکاتلند و فرانسه مخفیانه در سفر است. آنها در بین راه، قتلی را به چشم میبینند و ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"من سرگذشت خودم را از صبح زود یکی از روزهای ماه ژوئن 1751 شروع میکنم. آن روز صبح برای آخرینبار کلید را از در خانهی پدری خود بیرون آوردم. در جیب گذاشتم و به طرف خانهی کشیش راه افتادم.
خورشید تازه داشت از پشت تپهها بالا میآمد. سارهای سیاهرنگ از روی بوتهها و درختها به هوا میپریدند و آواز میخواندند. مه شبانه کمکم با بالا آمدن خورشید از روی بامها برمیخاست و در افقهای دوردست ناپدید میشد.
درست در همین وقت بود که من به در خانهی کشیش رسیدم.
آقای کامپبل کشیش ناحیهأی اسندین که مرد خوب و خوشقلبی بود دم در باغ خودش، منتظر من بود.
تا رسیدم و صبحبهخیر گفتم، از من پرسید: "پسر جان صبحانه خوردهای؟" گفتم: "بله." بعد هر دو دستش را جلو آورد و با محبت پدرانهای دست مرا زیر بازویش گذاشت..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!