درباره كتاب 'از هانتیگتون و خاتمی تا بنلادن؛ برخورد یا گفتگوی میان تمدنها':
در 24 دی 1372 و در اوج بحبوحه فروپاشی اتحاد شوروی سابق به همراه بلوک شرق، ساموئل هانتیگتون نظریه معروف برخورد تمدنها را مطرح نمود. در حالیکه جهانیان مشتاقانه پس از نیم قرن حاکمیت نظام دو قطبی و جنگ سرد به استقبال دنیای جدیدی میرفتند که در آن از عفریت جنگ، رقابت تسلیحاتی، خشونت و برخورد نظامی دیگر قرار نبود خبری باشد، هانتیگتون اعلام نمود که آینده آنقدرها هم صلحآمیز و بدون خشونت نیست. او در حالی پیشگویی شومش را اعلام داشت که بنظر میرسید دنیای پس از پایان یافتن نظام دو قطبی، آیندهای سرشار از ثبات، امنیت، صلح و همکاری جهانی میان کشورها خواهد بود. هانتیگتون در آینهاش نگریسته و اعلام داشت درست است که درگیری میان شرق و غرب از میان رفته است، اما ابرهای تیره و سیاهی دارند در افق پدیدار میشوند که عملا جایگزین تنشها و رقابتهای دو بلوک شرق و غرب میشوند. او بر این ابرهای سیاه نام برخورد تمدنها نهاد و هشدار داد که تخریب، جنگ، ویرانی که بر جهان در قرن 21 حاکم خواهد شد به مراتب خشنتر از عصر جنگ سرد خواهد بود.
بسیاری از متفکران و صاحبنظران در غرب و نقاط دیگر جهان با هانتیگتون و پیشگویی شومش به مخالفت برخاستند. سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور ایران در مخالفت با برخورد تمدنها، نظریه گفتگوی تمدنها را مطرح نمود و به کمک برخی رهبران لیبرال مسلک اروپا سال 2000 را سال گفتگوی تمدنها نامگذاری کردند. درست زمانی که بحث گفتگوی تمدنها در اوج خودش بود، مسلمان بنیادگرایی به نام اسامه بنلادن در 11 سپتامبر 2001 با انفجارهای تاریخی نیویورک و واشنگتن اعلام موجودیت نمود. تنها مطلبی که پیرامون جهان بعد از 11 سپتامبر میتوان گفت آن است که بعد از قریب به یک دهه از پیشگویی هانتیگتون، بنظر میرسد که او در مجموع خیلی هم بیراه نگفته بود. این کتاب کنکاشی در زمینه بازشناسی بحث برخورد یا گفتگوی میان تمدنها و آشنایی بیشتر با هانتیگتون، موافقین و مخالفینش میباشد. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)