دومین جستار کتاب با عنوان "تو خردبچه چه فهم داری کمونیست چی استش؟" با این جملات آغاز میشود:
"محبوبه، خراسانی و اهل مشهد بود. میگفتند خانوادهی محبوبه تودهای بودند و از وابستگان به جنبش چپهای خراسان، اما محبوبه در دانشگاه فردوسی مشهد با امانخان آشنا شده بود و با وجود مخالفتِ شدیدِ خانوادهها توانسته بودند با هم ازدواج کنند. مادرِ امان که خانزادهای مطرود از هرات بود، اعتقاد داشت تودهایهای ایران همان کمونیستهایی هستند که افغانستان را به خاکوخون کشیدهاند و کینهای ناسور از کمونیستها به دل داشت. خانوادهاش در پی حملهی شوروی و استقرارش در آن منطقه مرده بودند. نه شهادت و نه حتی قتل: بسمل شده بودند و همهشان در گورهای دستهجمعی، بالای صدنفره، به خاک رفته بودند. حالا فکر میکرد محبوبه از همانهاست و پسرش را گمراه کرده تا از خانواده به در شود و در ایران باز از اینجور گرفتوگیرها بسازد ..."