بخريد و بخوانيد ...
شخصی (از سری کتاب‌های جک ریچر - کتاب نوزدهم)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

شخصی (از سری کتاب‌های جک ریچر - کتاب نوزدهم)

(Personal)
نویسنده: لی چایلد (Lee Child)
ترجمه: محمد عباس‌آبادی
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1401 (چاپ 2)
قیمت: 132000 تومان
تعداد صفحات: 463 صفحه
شابك: 978-600-182-683-2
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 2 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'شخصی (از سری کتاب‌های جک ریچر - کتاب نوزدهم)':

با گلوله‌ای آمریکایی و از فاصله‌ای بسیار دور سوءقصدی به جان رئیس‌جمهور فرانسه صورت می‌گیرد و در ادامه نشست قریب‌الوقوع جی هشت تهدید می‌شود. افراد انگشت‌شماری قادرند از چنین فاصله‌ای شلیک موفقی داشته باشند. یکی از این افراد جان کات تک‌تیرانداز زبده‌ای است که پانزده سال پیش جک ریچر پلیس بازنشسته‌ی ارتش او را بازداشت و روانه‌ی زندان کرده است. اگر کسی بتواند کات را مجددا متوقف کند آن شخص کسی نیست جز ریچر. بنابراین ژنرال اودی با بهره‌گیری از خصومت شخصی این دو ریچر را فرامی‌خواند و برای جلوگیری از تهدیدهای پیش رو او را به پاریس اعزام می‌کند ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)

داستان با این جملات آغاز می‌شود:

"هشت روز پیش زندگی‌ام پر از فرازونشیب بود. گاهی خوب پیش می‌رفت، گاهی نه. بیشترش عادی و یکنواخت گذشت. مدت‌های مدیدی بدون هیچ اتفاق خاصی سپری می‌شد، گهگاه هم اتفاقات پی‌درپی رخ می‌داد. مثل خود ارتش. و این‌طور بود که پیدایم کردند. می‌توانی ارتش را ترک کنی، ولی ارتش تو را ترک نمی‌کند. نه همیشه. نه کاملا.

دو روز بعد از اینکه یک نفر به سمت رئیس‌جمهور فرانسه شلیک کرد شروع به جستجو کردند. من خبرش را توی روزنامه دیدم. سوءقصدی از فاصله‌ی زیاد با تفنگ دوربین‌دار. در پاریس. ربطی به من نداشت. من ده هزار کیلومتر دورتر از آنجا، در کالیفرنیا با دختری بودم که توی اتوبوس باهاش آشنا شده بودم. آن دختر می‌خواست بازیگر شود. من نمی‌خواستم بازیگر شوم. بنابراین بعد از چهل‌وهشت ساعت ماندن در لس‌آنجلس او به راه خودش رفت و من هم به راه خودم رفتم. دوباره سوار اتوبوس شدم و به سن‌فرانسیسکو رفتم و دو روز ماندم، و بعد به پورتلند اورگان رفتم و سه روز دیگر آنجا ماندم، بعد راهم را تا سیاتل ادامه دادم. آنجا به فورت لوییس نزدیک شده بودم، جایی که دو زن یونیفرم‌به‌تن از اتوبوس پیاده شدند. یک نسخه از روزنامه‌ی آرمی تایمز دیروز را همان‌جا روی صندلی داخل راهرو جا گذاشتند ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!