فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"تا حالا دیدهاید یک استاد تراشکار بنویسد "به یک شاگرد تراشکار با ایدههای نو، آرزوهای بزرگ و دستان توانمند در محیطی شاد و پویا و خلاق نیازمندیم"؟ البته که نه. استاد تراشکار در مینیمالترین و کارآمدترین شکل ممکن مینویسد "به یک تراشکار ماهر یا نیمهماهر نیازمندیم." و خب تکلیف شما معلوم است، مهارتتان را برمیدارید و به کارگاه میبرید و معلوم میشود تراشکاری بلدید یا بلد نیستید.
اولین مشکلی که در راه تولیدکنندهی محتوا شدن به آن برمیخورید، جذب است. چطور باید وارد سیستم شوید. نود و نه درضد آگهیهای استخدام در اکوسیستم استارتآپی دقیقا معلوم نیست از شما چه میخواهند. بیشتر کارفرماها یک سوپرکارمند با آرزوهای بزرگ و ایدههای فراوان با حقوق وزارت کار میخواهند که به احتمال نود و نه درصد شما نیستید ..."