ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
دیدار اتفاقی با دوست خیالی
نویسنده:
آدام گاپنیک
(Adam Gopnik)
ترجمه:
کیوان سررشته
ناشر:
اطراف
سال نشر:
1402
(چاپ
12
)
قیمت:
185000
تومان
تعداد صفحات:
207
صفحه
شابك:
978-622-619441-9
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 3 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'دیدار اتفاقی با دوست خیالی':
نویسنده این مجموعه جستارها تاکنون جوایز متعددی برای نگاه تیزبین و پردازش هوشمندانهی مضمون در جستارها و نقدهایش دریافت کرده است. بعضی جستارهای او را چنین ستودهاند که "هر جستارینویسی آرزوی نوشتن متنی شبیه آن را دارد". در کتاب پیشرو مجموعهای از جستارهای گاپنیک گردآوری شده که به برخی از مسائل مهم زندگی مدرن شهری میپردازند. نگاه نو و معمولا غافلگیرکنندهی او به مسائلی که بسیاری از ما روزانه با آنا سروکار داریم، مطالعات فراوانش در حوزهی تاریخ هنر و لحن قصهگویش، خواندن را به تجربهای ارزشمند و دوستداشتنی برای خواننده تبدیل میکند ... (برگرفته از سخن ناشر در ابتدای کتاب)
اولین جستار کتاب با این جملات آغاز میشود:
"دختر سهسالهام اولیویا دوستی خیالی دارد به نام چارلی راویولی. اولویا کودکیاش را در منهتن میگذراند و برای همین دوست خیالیاش، چارلی راویولی، هم اخلاق و رفتارش شبیه مردم منهتن است: در آپارتمانی در تقاطع مدیسون و لنگزینگتون زندگی میکند، شامش مرغ کبابی، میوه و آب است و با اینکه فقط هفتسالونیمه است احساس میکند خیلی "بزرگ" شده و مردم هم بزرگ حسابش میکنند. اما عجیبترین خلقوخوی محلیِ همبازی خیالی اولیویا این است: همیشه سرشلوغـر از آن است که با اولیویا همبازی شود. دخترم تلفن همراه اسباببازی را میگیرد دم گوشش و صدایش را میشنوم که توی تلفن میگوید "راویولی؟ من اولیویام ... اولیویا. میآی بازی کنیم؟ باشه. بهم زنگ بزن. خداحافظ." بعد تق گوشی را میبندد و سر تکان میدهد "همهش میره روی پیغامگیر." یا میگوید "امروز با راویولی حرف زدم." ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!