ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
شهر دختران
(City of Girls)
نویسنده:
الیزابت گیلبرت
(Elizabeth Gilbert)
ترجمه:
نازنین احسانی طباطبایی
ناشر:
جمهوری
سال نشر:
1400
(چاپ
3
)
قیمت:
145000
تومان
تعداد صفحات:
424
صفحه
شابك:
978-600-468-045-5
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'شهر دختران':
ویویانِ هشتاد و نه ساله، خاطرات جوانیاش را مرور میکند. زمانی که در سال اول کالج عذر او را بخاطر نمرات پایینش میخواهند و پدر و مادر متمولش او را نزد خالهاش پگ به منهتن میفرستند. پگ در آنجا یک سالن تئاتر را اداره میکند و ویویان جوان با ورود به این دنیای جدید با گروهی از آدمهای عجیب و غریب آشنا میشود. او از آزادیاش در این زندگی جدید، راضی است. اما یک اشتباه باعث میشود که همهچیز در زندگیاش بهم بریزد و مدتها طول میکشد تا او بتواند دوباره خودش را جمعوجور کند و تصمیم بگیرد که میخواهد بقیه زندگیاش را چگونه بگذراند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"نیویورک، آوریل 2010
نامهای از دخترش، آنجلا به دستم رسید. سالهای سال به آنجلا فکر کرده بودم، اما این سومین باری بود که با هم ارتباط برقرار میکردیم. بار اول در 1971 برایش پیراهن عروسی دوختم. دفعه بعد وقتی بود که در 1977 نامهای فرستاد و نوشت پدرش را از دست داده و این بار هم خبرم کرد که مادرش بهتازگی درگذشته است. نمیدانم آنجلا فکر میکند با شنیدن این خبر چه حسی دارم. شاید خیال کند شوکه میشوم. با شناختی که از آنجلا دارم میدانم که آدم خوبی است و بیدلیل فکر بد به خودش راه نمیدهد. مهمتر اینکه شخصیت جالبی دارد.
وقتی شنیدم مادر آنجلا اینهمه دوام آورده خیلی تعجب کردم. گمان میکردم این زن سالها پیش مرده باشد. خدا میداند که همه میمیرند. اما چرا من از طول عمر همه شگفتزده میشوم در حالی که خودم، مثل جانوران دریایی که زیر قایقها میچسبند، به زندگی چنگ انداختهام ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!