ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
همه چراغهای خانه روشناند
(Every Light in the House Burnin')
نویسنده:
آندرا لوی
(Andrea Levy)
ترجمه:
کاوه جلالی
ناشر:
ورا
سال نشر:
1398
(چاپ
1
)
قیمت:
24000
تومان
تعداد صفحات:
287
صفحه
شابك:
978-600-98566-8-8
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 11 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'همه چراغهای خانه روشناند':
داستان خانوادهای سیاهپوست که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم به امید زندگی بهتر از جامائیکا به انگلستان مهاجرت میکنند. بچههای خانواده طی سالها در کشور جدید بزرگ میشوند و خود را انگلیسی میدانند. در صورتی که پدر خانواده همچنان نمیتواند وابستگیهایش به موطن اصلی را به فراموشی بسپارد. وقتی پدر بیمار میشود و دختر کوچک خانواده، آنجلا، تصمیم میگیرد تا به خانه برگردد تا به مادرش در نگهداری از پدر کمک کند، ارتباط پدر و دختر دوباره پس از سالها تجدید میشود و آنجلا فرصت مییابد تا یکبار دیگر با احساسات و افکار این مهاجر رنگینپوست آشنا شود.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"پدرم یکبار شش کیک کرهای و شش لیوان چای را با هم خورد، که البته در طول یک روز اتفاق غیرمنتظرهای نبود. او همه اینها را پشت سرهم خورد فقط برای اینکه دور انداخته نشوند.
این اتفاق در کافهای افتاد که سر راه مسافرتمان به دِوُن در آن توقف کرده بودیم. در آن زمان من دختر بچهای 11 ساله بودم و داشتم اولین تعطیلات زندگیم را به همراه پدر، مادر دو خواهر و برادرم میگذراندم. میخواستیم به کمپ تعطیلات پونتین در بریکسهام برویم. وقتی به این کافه رسیدیم، از هر غذایی که در منو میدیدیم سفارش دادیم. با هیجان گفتم "پدر! من چیپس و ماهی میخوام." خواهرم از آنطرف داد زد "کیک و نوشابه لطفا!" راستش، ما تا آن روز با پدرم به رستوران نرفته بودیم و به همین خاطر اصلا نمیتوانستیم تصور کنیم واکنش او در برابر سفارشهای پی در پی ما چه خواهد بود ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!