درباره كتاب 'هشت قتل بیعیب و نقص':
سالها پیش، کتابفروشی به نام مالکوم کرشاو که در مغازهاش اختصاصا کتابهای جنایی و کارآگاهی عرضه میشود، فهرستی از غیرقابلحلترین قتلهای حکایت شده در داستانهای پلیسی تهیه میکند و این فهرست را در وب سایت کتابفروشیاش قرار میدهد. در فهرست او از آثار نویسندگانی چون آگاتا کریستی، ایرا لوین، پاتریشیا های اسمیت و ... نام برده شده.
سالها بعد، یک مامور افبیآی به سراغ مالکوم میرود تا از او برای یافتن قاتلی که اخیرا به چند قتل مختلف دست زده، کمک بگیرد. بخاطر ویژگی این قتلها، پلیس تصور میکند که قاتل دارد براساس فهرست مالکوم اقدام به کشتن قربانیان خود میکند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"در جلویی باز شد و من صدای گامهای مامور اف.بی.آی بر پادری را شنیدم. برف شروع به باریدن کرده و هوای سنگینی که به فروشگاه هجوم آورد سنگین و پرانرژی بود. در پشت سر مامور بسته شد. زن احتمالا همین نزدیکیها حضور داشت چرا که بیشتر از پنج دقیقه از تماس او با من برای این دیدار نگذشته بود.
کسی غیر از من داخل فروشگاه نبود. خودم هم نمیدانستم آن روز برای چه باز کرده بودم. هواشناسی پیشبینی کرده بود طوفان از صبح آغاز شده و تا غروب ادامه پیدا کند طوری که ارتفاع برف به دو پا برسد. مدارس دولتی بوستون اعلام کرده بودند که کلاسهای صبح را زودتر تعطیل کرده و باقی روز تعطیل خواهند بود.
من با دو کارمندی که قرار بود نوبتی کار کنند تماس گرفته بودم - امیلی شیفت صبح تا نیمه عصر بود و براندون عصر به بعد - به آنها گفتم که در خانه بمانند. بعد وارد اکانت توئیتر کتابفروشی الد دویلز شده و خواستم اعلام کنم که امروز تعطیلیم، اما نمیدانم چه چیزی مرا منصرف کرد ..."