ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
شناسنامه محصول
نامه (تجربهی جوانی - 2)
(I Will Always Write Back: How One Letter Changed Two Lives)
نویسنده:
مارتین گاندا، کیتلین الیفایرنگا
(Martin Ganda, Caitlin Alifirenka)
ترجمه:
فروغ منصور قناعی
ناشر:
اطراف
سال نشر:
1398
(چاپ
2
)
قیمت:
44000
تومان
تعداد صفحات:
316
صفحه
شابك:
978-622-6194-03-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'نامه (تجربهی جوانی - 2)':
داستان واقعی زندگی دو نوجوان؛ کیتلین اهل پنسیلوانیای آمریکا و مارتین اهل موتاری زیمباوه. کیتلین به خاطر پروژهی مدرسهاش که نامه نوشتن به فردی در کشوری دیگر است، زیمباوه را انتخاب میکند و باب آشنایی این دو نفر باز میشود. نامهها ادامهدار میشوند و زندگی کیتلین و مارتین و آدمهای دوروبرشان را تحتتاثیر قرار میدهند. کتاب از دو بخش تشکیل شده؛ نامههای کیتلین و زندگیاش از زبان خودش و نامهها و زندگی مارتین. این نامهها شش سال از زندگی این دو نفر را روایت میکنند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"تا به حال چیزی از زیمباوه نشنیده بودم اما شکل این کلمه روی تخته قلقلکم داد. عجیب بود، تلفظش هم سخت. تازه آخرین کشور فهرست بلند بالایی هم بود که خانم میلز با گچ روی تخته نوشته بود. خانم میلز از همهی دانشآموزان کلاس انگلیسی پایهی هفتم خواست یکی از کشورها را انتخاب کنند تا یک دوست مکاتبهای از آنجا داشته باشند؛ پروژهی جدیدی که مدرسهمان آن سال شروعش کرده بود.
نزدیک ردیف آخر کلاس مینشستم. معمولا داشتم به دوست صمیمیام، لورن، یادداشت میرساندم یا از پنجره به بیرون خیره میشدم و دربارهی پسرها خیالبافی میکردم. اواخر سپتامبر بود و برگ درختها داشتند سبزی پرطراوتشان را با قرمز آجری و زرد خردلی عوض میکردند. من یک دانشآموز متوسط بودم که اگر تلاشم را میکردم درسم خوب بود. زیمباوه؛ راستش علاقهی چندانی به مدرسه نداشتم اما چیزی در این مکان با اسم عجیبوغریبش بود که من را به سمت خودش میکشید ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!