ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
شرمنده نباش دختر
(Girl, Stop Apologizing)
نویسنده:
ریچل هالیس
(Rachel Hollis)
ناشر:
کولهپشتی
سال نشر:
1402
(چاپ
66
)
قیمت:
177000
تومان
تعداد صفحات:
223
صفحه
شابك:
978-600-461-239-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 3 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'شرمنده نباش دختر':
مطالب کتاب در سه بخش تنظیم شده و مخاطب اصلی آن زنان جوان هستند. بخش اول کتاب "بهانههایی که باید کنار بگذارید" نام گرفته، بخش دوم به "رفتارهایی که باید یاد بگیرید" میپردازد و بخش سوم کتاب هم درباره "مهارتهایی که باید کسب کنید" صحبت میکند.
نویسنده کتاب تلاش دارد به خوانندهاش نشان دهد که نباید بخاطر "حرف مردم" رویاهایش را کنار بگذارد (یا از آنها شرمنده باشد!) او در بخشهای مختلف کتاب خواننده را تشویق میکند که با تقویت این ذهنیت مشکلات را کنار بزند و آنطور که میخواهد زندگی کند.
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"قبلا دندانهایم مثل دندانهای کوسه بودند.
نه، جدی میگویم. من یکی از آن بچههای بدشانسی بودم که دندانهای شیریاش نمیافتادند و بهجای اینکه مثل هر دندان دیگری خودشان محترمانه بیفتند، محکم سر جایشان به زندگی شیریشان چسبیده بودند. همزمان دندانهای اصلیام داشتند بیسروصدا درمیآمدند و رشد میکردند. بله، من دو ردیف دندان داشتم. درست مثل دندانهای کوسه.
در همان دوره بود که تصمیم گرفتم موهای چتریام را خودم با قیچی اصلاح پدرم کوتاه کنم و باید بگویم به خوبی میدانستم که این کار اصلا عاقلانه نیست.
من همیشه کارهای عجیبوغریب میکردم و میکنم؛ در سن یازدهسالگی موهایم را خودم کوتاه کردم که برایم دقیقا مثل عمل باز قلب بود. پیشنهاد میکنم هرگز این کار را امتحان نکنید. موهای چتریام مدام داخل چشمهایم میآمدند و اعصابم را بههم میریختند. اما همانقدر که کارهای عجیب و احمقانه میکردم و میکنم به همان اندازه هم همیشه مسئولیت کارهایم را قبول میکردم و میکنم. تصمیم گرفته بودم با این قضیه کنار بیایم، اما وقتی پدرم کشف کرد چه دستهگلی به آب دادهام، تصمیم گرفت موهای خرابشدهام را مجددا اصلاح کند، ولی متاسفانه هنر آرایشگری او هم حتی یکذره بهتر از من نبود ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!