درباره كتاب 'هیچچیز آنجا نیست':
جستارهای آنی دیلارد ما را به مکث در برابر جهان شگفتانگیز دعوت میکند. دیلارد پدیدههای طبیعی را توصیف میکند، نه با توضیح جزئیات یا پیچیدگیهای علمی، بلکه از راه مواجهه با تجربهی درونی و حسی طبیعت، تجربهی حیرت در برابر واقعیتی بیرونی که درون ما را هدف میگیرد؛ تجربهی سکوتی که هیاهوی زندگی روزمره را در خود فرو میبرد. دربارهی قطب جنوب یا کسوف یا فقط یک سنگ کوچک مینویسد اما آنچه اهمیت دارد خود این اتفاقات نیستند، رویارویی ما با تجربهای عظیم، خضوعآور و یگانه است که انتظار نداریم در یک جستار نصیبمان شود. دیلارد به دل اقیانوسی بیانتها میزند و ماهیهای لغزانی را به دست ما میدهد که از چنگ میگریزند و فقط ادبیات میتواند کاری کند که آنها را لمس کنیم. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
اولین جستار کتاب با عنوان "زندگی همین است" با این جملات آغاز میشود:
"هر فرهنگی زیر گوشتان میگوید زندگیتان را، همین یک زندگیای که دارید را، چطور سپری کنید: به عبارت دیگر، همان کاری را بکنید که همه میکنند.
احتمالا اکثر فرهنگها برای اینکه عمرتان را صرف سختکوشی در کاری کنید که عاشقش هستید، ارزش زیادی قائلاند. فرهنگ ما هم بهدرستی چنین است، اینکه آگاه و خردمند باشید، توشهای برای خودتان دستوپا کنید، و بالاتر از همه، به خانوادهتان عشق بورزید، به سگ و گربهتان هم؛ و بروید در طبیعت و پرندهها را نگاه کنید. غیر از این قبیل کارها، فرهنگ ما شاید تمرکز ویژهای هم بر پول داشته باشد، و بر شهرت، و زیبایی جسمی. البته اینها مختص همه جا نیستند.
دیگر جاها ممکن است اینطوری باشد: بهترین کفشی را که پولتان میرسد پایتان کنید، بگردید بهترین رستورانهای رم را پیدا کنید که بهترین کارمندان را داشته باشد، بهترین ماشینها را برانید، تعطیلات را در جزیرهی تنریف بگذرانید. و وای که چه آشپزی هستید! یا خوکهای قبیلهی بغلی را با حملاتی مهیج تاراج کنید، سیبزمینی زغالی درست کنید، برای بهدستآوردن تلویزیون دادوستد کنید و گنجشکهای عسلخوار پرسفید را صید کنید. همهی آشناهایتان با کارهای شما موافقاند؛ زندگی همین است ..."