ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
الاغی که سیب میفروخت
نویسنده:
ماهرخ غلامحسینپور
ناشر:
قدیانی
سال نشر:
1400
(چاپ
4
)
قیمت:
35000
تومان
تعداد صفحات:
118
صفحه
شابك:
978-964-417-768-2
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 2 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'الاغی که سیب میفروخت':
کتاب مجموعه یازده داستان پیوسته است برای نوجوانان.
اولین داستان کتاب با عنوان "بیبی صغری" با این جملات آغاز میشود:
"بوی آبگوشتهای زیر خلی بیبی صغری، آدم گرسنه را دیوانه میکرد. بیبی صغری آن روز نان میپخت. و مادرم مثل همیشه پای ثابت بساط نانپزی همسایهها بود.
مادر اعتقادات عجیبی داشت. میگفت که برای روز بلا و گرفتاری خودمان هم شده، باید به دیگران کمک کنیم. همیشه میگفت: "دلم میخواهد اگر مُردم، چهار گوشه قبرم چهل همسایه بایستد."
توی محله ما نان پختن در هر خانهای به اندازه یک کارناوال امروز شادیبخش بود. همه همسایهها توی حیاط آن خانه جمع میشدند و بساط "بل بلک" - نانهای کوچک داغ و تازهای که میپختند و با روغن محلی چرب میکردند و دست ما بچهها میدادند - به راه بود.
آن روز ناهار، همه ما آبگوشت زیر خاکستر داشتیم. توی قابلمههای چفت و قفلاری که زیر خاکستر نخالههای نانپزی میتپاندند، آبگوشت آرامآرام میپخت و بوی دود میگرفت و چقدر چرب و لذیذ بود و با همان نان تازهای که آن روز پخته شده بود و ریحان و انار ترش دانه شده و ترشی بادمجان میل میشد ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!