شناسنامه محصول
رقص روی لبه
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

رقص روی لبه

(Dancing on the Edge)
نویسنده: هان نولان ( Han Nolan Han Nolan)
ترجمه: کیوان عبید آشتیانی
ناشر: دیبایه
سال نشر: 1388 (چاپ 1)
قیمت: 6500 تومان
تعداد صفحات: 284 صفحه
شابك: 978-964-9961-53-8
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 11 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (5 امتیاز با رای 1 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'رقص روی لبه':

میراکل مک‌کوی در خانواده‌ای عجیب و غریب به دنیا آمده. پدرش نویسنده‌ای موفق است که اولین کتابش را در سیزده‌سالگی نوشته. مادربزرگش، گی‌گی، در کار ارتباط با ارواح است و مادرش هنگام به دنیا آوردن میراکل از دنیا رفته است. به دلیل این ترکیب عجیب و غریب، میراکل هم تبدیل به نوجوانی "خاص" شده. او که مثل مادرش به رقصیدن علاقه دارد، بعد از اینکه پدرش ناگهان ناپدید می‌شود، دچار افکاری مالیخولیایی می‌شود و هنگامی که مشغول رقصیدن در میان تعدادی شمع روشن است، دچار سوختگی می‌شود. در بیمارستان روانشناسی جوان با میراکل ملاقات می‌کند و تلاش می‌کند تا او را از گرداب افکاری که در آن گرفتار شده، نجات دهد ...
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"به عقیده گی‌گی، فرشته محافظ، موقع تولد خیلی مراقب من بوده است. شاید این طور باشد، اما ای کاش او بیش‌تر به مامان توجه می‌کرد تا به من. اینکه چه طور پا به این دنیا گذاشتم، هیچ وقت مورد علاقه‌ام نبود. به نظر غیرطبیعی می‌آید که بچه‌ای، از شکم زنی مرده، زنده بیرون بیاید. به نظر گی‌گی این بزرگترین معجزه‌ای بود که تا به حال روی داده بود.
"برای همین تو را میراکل صدا می‌کنیم." ده ساله بودم که او بعد از تعریف دوباره‌ی داستان، برای بار میلیونم، این جمله را تکرار کرد. او و دین، پدرم، مشغول تدارک جلسه‌ی احضار ارواحی بودند که قرار بود با خاله کیسی و عمو تول برگزار کنیم.
گی‌گی تخته‌ی احضار ارواح را از جعبه بیرون آورد و روی میز گذاشت. "سر تو طوری پایین ننداز که انگار از چیزی شرمنده‌ای. شنیدی؟ بیرون کشیدند از بدن له و لورده‌ی مامانت را باید به فال نیک گرفت، این علامت خوبیه، این طور نیست دین؟"
دین جوابش را نداد، او ابروهایش را درهم کشیده بود انگار آن قدر گرفتار افکار مهم خودش بود که فرصت توجه به هیچ چیز دیگر را نداشت ..."

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 گلناز گرايلي:  واقعا زیبا بود. تازه متوجه شدم مدتها بود کتابی که از خوندنش لذت ببرم به تورم نخورده بود