قطعه "و این آغاز انسان بود" با این جملات آغاز میشود:
"از بهشت که بیرون آمد، داراییاش فقط یک سیب بود. سیبی که به وسوسه آن را چیده بود. و مکافات این وسوسه هبوط بود.
فرشتهها گفتند، تو بیبهشت میمیری. زمین جای تو نیست. زمین همه ظلم است و فساد. انسان گفت: اما من به خودم ظلم کردهام. زمین تاوان ظلم من است. اگر خدا چنین میخواهد، پس زمین از بهشت بهتر است.
خدا گفت: برو و بدان جادهای که تو را دوباره به بهشت میرساند از زمین میگذرد؛ زمینی آکنده از شر و خیر، آکنده از حق و از باطل، از خطا و از صواب؛ و اگر خیر و حق و صواب پیروز شد تو بازخواهی گشت وگرنه ..."