درباره كتاب 'آزمایش دکتر اکس':
دکتر اکس به ساکنان شهرش پیشنهاد میدهد تا برایشان یک سیستم روشنایی خارقالعاده با استفاده از گاز طراحی کند. اما هدف او در حقیقت بررسی تاثیر اکسیژن بر روی گیاهان، جانوران و مردم شهر است. او با تجزیه آب به هیدروژن و اکسیژن، گاز اکسیژن را به داخل شهر پمپ میکند و افزایش غلظت اکسیژن در هوای شهر باعث میشود که همه چیز تغییر کند و مردم و حیوانات رفتارهای عجیبی از خودشان بروز دهند ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"اگر روی نقشه فلاندر، چه قدیمی و چه جدید، دنبال شهر کوچک کیکاندون بگردید، احتمالا پیدایش نخواهید کرد. پس یعنی کیکاندون شهرکی است نابود شده؟ نه. شهری در آینده؟ باز هم نه. این شهر خلاف نظر تمام اساتید جغرافی وجود دارد، آن هم از هشتصد نهصد سال پیش. حتی دو هزار و سیصد و نود و سه شبح را در خودش جا داده است، البته اگر هر ساکنش را یک شبح فرض کنیم. این شهر در سیزده و نیم کیلومتری شمال غربی اودنارد و پانزده کیلومتر و دویست و پنجاه متری جنوب شرقی بروژ قرار دارد، درست وسط فلاندر. وار که یکی از شاخههای رود اسکات است، از زیر سه پلش میگذرد؛ این پلها هنوز هم سقف کهن قرون وسطاییشان را دارند، درست مثل پلهای شهر تورنی ..."