ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
بدخواهی
(Malice: A Mystery)
نویسنده:
کیگو هیگاشینو
(Keigo Higashino)
ترجمه:
نسرین حیدری
ناشر:
کولهپشتی
سال نشر:
1402
(چاپ
5
)
قیمت:
219000
تومان
تعداد صفحات:
261
صفحه
شابك:
978-600-461-002-5
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 1 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'بدخواهی':
نویسندهی رمانهای پرفروش، کونیهیکو هیداکا، قرار است همراه همسر جوانش به ونکوور کانادا مهاجرت کند. اما شب قبل از عزیمت در اتاق کارش به قتل میرسد. جسد او را همسر و بهترین دوستش پیدا میکنند. در اتاقی که درش قفل بوده.
در صحنه جنایت، کارآگاه کاگا با اسامو نونوگوچی روبرو میشود. دوست مقتول که کارآگاه او را از سالها پیش میشناسد. کاگا و نونوگوچی در سالهای جوانی هر دو معلم بودهاند و با هم در یک مدرسه کار میکردهاند. اما بعد کاگا به نیروی پلیس میپیوندد و نونوگوچی تصمیم میگیرد نویسنده شود. البته هیچوقت نمیتواند به اندازه هیداکا موفقیت و شهرت بدست آورد.
با پیشرفت تحقیقات کاگا مشخص میشود که رابطه هیداکا و نونوگوچی آنطور که خودشان ادعا میکردهاند، صمیمانه نبوده. اما کاگا پیش از آنکه به دنبال پاسخ سوال "چه کسی" یا "چگونه" بگردد، به دنبال پاسخ این سوال است که این قتل "چرا" اتفاق افتاده ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"حادثه در روز سهشنبه، 16 آوریل 1996، اتفاق افتاد.
خانه را در ساعت 3:30 بعدازظهر به مقصد خانهی کوئیهیگو هیداکا که با قطار فقط یک ایستگاه با خانهام فاصله داشت، ترک کردم. از ایستگاه قطار هم باید یک اتوبوس سوار میشدم، اما حتی با در نظر گرفتن زمان پیادهروی، سفرم به خانهی کوئیهیکو هیداکا بیست دقیقه طول میکشید.
معمولا هرازگاهی به دوستم سر میزدم، اما امروز قضیه فرق میکرد. اینبار من هدف خاصی را در ذهن داشتم. اگر امروز به خانهاش نمیرفتم، ممکن بود تا مدتها شانس دیدار مجددش را پیدا نکنم.
خانهاش در یک منطقهی مسکونی توسعهیافته و یکی از چندین خانهی باکلاس آن خیابان بود. بعضی از خانههای دیگر این خیابان حتی این قابلیت را داشتند که عمارتی بزرگ به حساب بیایند. این منطقه در گذشته جنگل بوده است، که بعضی از مالکین این خانهها تعدادی از درخان جنگلی را برای زیبایی چشمانداز آن منطقه حفظ کرده بودند. درختان چنار و بلوط آنقدر بلند بودند که سایهشان روی جاده میافتاد ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!