درباره كتاب 'کارآگاهان خونسرد':
در تهران دزدیهایی انجام میشود که پلیس را به شگفتی وامیدارد. شکل خاص این سرقتها و ماجراهایی که پس آن وجود دارد افسرِ ادارهی آگاهی را ناچار میکند که با یکی از عجیبترین چهرههای قانونشکن تهران روبهرو شود. مردی که استاد گریختن و نامرئی شدن است و این تازه بخشی از ماجرایی است که با او و قصهاش گره خواهد خورد ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"ساعت و تاریخ فیلم ویدیویی 21:07 سال 1382 را مشخص کرده بوده، در اولین فیلمی که از آنها به ادارهی آگاهی رسید؛ دوربینهای مداربسته نصبشده در ورودی ساختمان، تصویر یازده مرد بلندقد و چهارشانه را ضبط کرده بودند که در کمال خونسردی و با اعتمادبهنفس، سربالا و سینهی جلو و کَتباز، وارد آپارتمانی میشوند؛ با گامهای استوار بیآنکه ذرهای تشویش در چهرههایشان دیده شود. به گفتهی مهمانان، هر یازده نفر، ریشو و مسلح به کلت کمری شاهکش و تپانچهی برتای نهمیلیمتری بودند.
کلت شاهکش سلاح بسیار کوچکی است که در یک کف دست معمولی جا میشود. برتا هم یک سلاح کمری ایتالیایی است؛ پیستول نیمهاتوماتیکی که باید با عقب و جلو کردن لولهاش آن را مسلح کرد ..."