درباره كتاب 'خانهی خاله پیرزن دور نیست':
در این داستان شنگول و منگول و حبهی انگور مادرشان را به خانه راه نمیدهند، چون فکر میکنند او گرگ است و اگر در را باز کنند هرسه آنها را میخورد! مامانبزی که پشت در مانده، میبیند هوا تاریک شده و باران هم شروع به باریدن کرده. بنابراین تصمیم میگیرد به منزل خاله پیرزن برود و آن شب را به عنوان یکی از "مهمانهای ناخوانده"ی پیرزن در خانه او سر کند …
(مخاطب کتاب گروه سنی "ب" در نظر گرفته شده)