بخريد و بخوانيد ...
مهندسی که دلباخته اعداد بود
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

مهندسی که دلباخته اعداد بود

نویسنده: پی‌یر بوالو - توماس نارسژاک (Boileau-Narcejac)
ترجمه: عباس آگاهی
ناشر: جهان کتاب
سال نشر: 1395 (چاپ 1)
قیمت: 100000 تومان
تعداد صفحات: 190 صفحه
شابك: 978-600-6732-67-1
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 13 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (0 امتیاز با رای 1 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'مهندسی که دلباخته اعداد بود':

ماجرا از یک کارخانه تجهیزات اتمی و به قتل رسیدن ژرژ سوربیه، دانشمند و مهندس ارشد، آغاز می‌شود. قاتل بدون بر جا گذاشتن اثری از خود، در کمتر از پانزده ثانیه محل را ترک می‌کند. تنها مدرک موجود، یک پوکه فشنگ است. او اختراع مهندس سوربیه را هم با خود برده است: یک محفظه بیست کیلویی سوخت موشک که حاوی مواد رادیواکتیو است. استوانه‌ای که در صورت دستکاری شدن می‌تواند نیمی از پاریس را با خاک یکسان کند.
سربازرس ماروی، مسئول رسیدگی به پرونده، پیاپی با سوءقصدهای دیگری به همان شیوه و با همان سلاح روبه‌رو می‌شود. سوء‌قصدهایی که عامل آن‌ها فردی ناشناس است. قاتل همواره بی‌آن که دیده شود، با سرعتی باورنکردنی می‌گریزد ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"رناردو ماشینش را پشت ماشین بلبار متوقف کرد. فریاد کشید:
"فکر می‌کنین چطوره؟"
بلبار در ماشینش را بست و سرش را تکان داد:
"تبریک، رفیق جون ... واقعا خوشگله."
رناردو گفت:
"خیلی دودل بودم. به نظرم مشکی شیک‌تره. بخصوص پهلوهاش سفید باشه. زنم بیشتر رنگ زرشکی رو دوست داشت، ولی فکر کنم یک کم توی چشم می‌زنه."
انگشتش را با آب دهان خیس کرد و لکه روی شیشه ماشین را زدود. آن‌گاه نگاهی به باریکه کوچک غرق آفتاب انداخت و بریده بریده گفت:
"قبول کنین که می‌شد توی کارخونه گاراژی داشته باشیم. یک آفتاب این جوری قاتل رنگ ماشینه. راستی حال خانواده؟"
بلیار گفت:
"خوبند، کوچولو داره رشد می‌کنه."
"مامانش چی؟"
"خیلی خوبه. وانگهی الان اون رو از کلینیک به خونه رسوندم." ..."

نظر كسانی كه كتاب را خوانده‌اند:

 علي فدايي:  افتضاح بود، ترجمه‌ی افتضاح، مترجم شاید به ریزه‌کاری‌های زبان مبدا (یه صورت آکادمیک و بر اساس شنیده‌ها) آشنایی داشته باشد(که در این مورد هم شک دارم) ولی به هیچ عنوان نتوانسته از زیبایی زبانی مقصد بهره‌ای ببرد. تنها چیزی که برایم مشخص و واضح بود که این کتاب تحت نام مترجم حتی رنگ یک ویراستار را هم به خود ندیده.
در مورد کتاب باید بگویم که قدر مسلم کمترین امتیاز بی‌انصافی است چرا که با یک اثر خوب مواجه‌ایم که علیرغم تمامی کاستی‌های ترجمه‌ی بد باز هم کشش لازم تا به انتها بردن را فراهم می‌کند. تاسفم تنها زمانی بیشتر شد که در انتهای کتاب متوجه شدم که مترجم تابحال دوازده اثر دیگراز همین نویسنده ترجمه کرده است. از همین الان گوشه‌ی ذهنم جایی برای مترجم در نظرمی‌گیرم تا دیگر هیچ کتابی را با ترجمه‌ی ایشان نخوانم.