بخريد و بخوانيد ...
غریبه‌ای در شهر (از سری کتاب‌های جک ریچر - کتاب دوازدهم)
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

غریبه‌ای در شهر (از سری کتاب‌های جک ریچر - کتاب دوازدهم)

(Nothing To Lose)
نویسنده: لی چایلد (Lee Child)
ترجمه: محمد عباس‌آبادی
ناشر: کتابسرای تندیس
سال نشر: 1401 (چاپ 2)
قیمت: 200000 تومان  170000 تومان
تعداد صفحات: 576 صفحه
شابك: 978-600-182-240-7
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 1 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'غریبه‌ای در شهر (از سری کتاب‌های جک ریچر - کتاب دوازدهم)':

همه چیز از یک اتهام ناروا شروع می‌شود. ریچر به شهر "دیسپر" در ایالت کلورادو آمده. در رستورانی نشسته و قهوه‌اش را می‌نوشد که پلیس محلی از او می‌خواهد از شهر برود چون دیسپر نمی‌تواند "ولگردها" را در خود جای دهد. ریچر از دیسپر می‌رود و این بار وارد شهر مجاور آن یعنی "هوپ" می‌شود. در آنجا با یک مامور پلیس زن آشنا می‌شود و تصمیم می‌گیرد به همراه او دلیل اخراجش از دیسپر را پیدا کند و در این میانه جسدی را در مسیر میان دو شهر می‌یابد و پای مقامات شهر نیز به ماجرا کشیده می‌شود. اکنون این ریچر است که باید در میانه‌ی بازی‌های سیاسی و فساد سازمان یافته برای یافتن حقیقت بجنگد ...
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"گرمای خورشید نصف آن چیزی بود که او از آن انتظار داشت، ولی به‌اندازه‌ای بود که او را گیج و منگ نگه دارد. شدیدا احساس ضعف می‌کرد. هفتادودو ساعت بود غذا نخورده بود و چهل‌وهشت ساعت بود آب ننوشیده بود.
فقط ضعف نداشت، داشت می‌مرد، و خودش این را می‌دانست.
تصاویری گذرا به ذهنش می‌آمدند و می‌رفتند. یک قایق پارویی که در جریان رودی گیر افتاده بود و در برابر طناب پوسیده‌ای تقلا می‌کرد، فشار می‌آورد، کشیده می‌شد، رها می‌شد. این تصاویر را از دید پسرکی می‌دید که توی قایق نشسته بود، خودش را پایین برده بود، و همچنان که لنگرگاه کوچک‌تر می‌شد با درماندگی به ساحل زل زده بود.
یا یک کشتی هوایی که به سبکی توی نسیمی حرکت می‌کرد و به نحوی خود را از دکلش می‌رهاند و آهسته به بالا غوطه‌ور می‌شد و فاصله می‌گرفت؛ پسری که داخلش بود پیکرهای ریزی را روی زمین می‌دید که به‌تندی دست تکان می‌دادند و با صورت‌هایی که با دغدغه به بالا کج کرده بودند نگاهش می‌کردند ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!