ورود / ثبتنام
ورود
ثبتنام
جستجو:
Toggle navigation
خانه
كتاب بزرگسال
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
مجلات و نشريات
كتاب كودك
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب كودك
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
كتاب نوجوان
فهرستهای جیرهكتاب
قفسههای كتاب نوجوان
تازهترین كتابها
كتابهای پرستاره
چی بخوانیم؟
تماس با ما
برگزیده كتاب بزرگسال
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب كودك
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
برگزیده كتاب نوجوان
تازهها
پرستارهها
پرفروشها
آیندهدارها
بخريد و بخوانيد ...
بدشانسی و دردسر (از سری کتابهای جک ریچر - کتاب یازدهم)
(Bad Luck and Trouble)
نویسنده:
لی چایلد
(Lee Child)
ترجمه:
محمد عباسآبادی
ناشر:
کتابسرای تندیس
سال نشر:
1401
(چاپ
2
)
قیمت:
195000 تومان
166000
تومان
تعداد صفحات:
557
صفحه
شابك:
978-600-182-207-0
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كردهاند: 2 نفر
امتیاز كتاب:
(تاكنون امتیازی به این كتاب داده نشده)
امتیاز شما به این كتاب:
شما هنوز به این كتاب امتیاز ندادهاید
درباره كتاب 'بدشانسی و دردسر (از سری کتابهای جک ریچر - کتاب یازدهم)':
این داستان یازدهمین کتاب از مجموعه داستانهای جک ریچر است. در ارتفاع سه هزار پایی صحرای کالیفرنیا مردی را از هلیکوپتر به پایین پرت میکنند ...و جک ریچر ناگهان در بطن توطئهای که برای قتل دوستان قدیمیاش ترتیب داده شده قرار میگیرد. ریچر نه تلفنی دارد، نه آدرسی، نه هیچ راه ارتباطی. اما زنی به نام فرانسیس نیگلی، از اعضای واحد ارتشی سابق او، با استفاده از یک پیغام رمزی که فقط برای هشت عضو برگزیدهی گروهشان قابل فهم است پیدایش میکند و او را در جریان قتل هولناک یکی از افرادشان میگذارد. طولی نمیکشد که آنها از ناپدید شدن دو نفر دیگر از دوستانشان باخبر میشوند. ولی ریچر تسلیم نمیشود - چون در دنیایی پر از بدشانسی و دردسر، وقتی کسی جک ریچر و گروهش را هدف قرار میدهد، باید منتظر عواقب آن باشد.
داستان با این جملات آغاز میشود:
"اسم مرد کالوین فرانز بود و هلیکوپتر یک مدل بل 222. هر دو پای فرانز شکسته بود، به خاطر همین او را بسته به یک تخت روان سوار هلیکوپتر کردند. حرکت دشواری نبود. بل هلیکوپتری جادار با موتور دوقلو بود که برای سفرهای گروهی و ادارههای پلیس طراحی شده بود و برای هفت مسافر جا داشت. درهای عقبش بهاندازهی درهای عقب یک ون بودند و چهارتاق باز میشدند. ردیف وسطی صندلیها را برداشته بودند. برای فرانز فضای زیادی کف هلیکوپتر وجود داشت.
موتور هلیکوپتر درجا کار میکرد. دو مرد در حال حمل تخت روان بودند. سرهایشان را در زیر جریان باد پروانه خم کرده بودند و یکی پشت به هلیکوپتر و یکی رو به آن با عجله به سمتش حرکت میکردند. وقتی به در باز رسیدند مردی که پشت به هلیکوپتر حرکت کرده بود یکی از دستههای تخت را روی لبهی در گذاشت و کنار رفت ..."
تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!