شناسنامه محصول
زیر گنبد
اطلاعات كتاب در سایت آمازون

زیر گنبد

(Under the Dome)
نویسنده: استفن کینگ (استیون کینگ) (Stephen King)
ترجمه: لیلا حاجی‌بابا
ناشر: نشر گستر
سال نشر: 1390 (چاپ 1)
قیمت: 18000 تومان
تعداد صفحات: 889 صفحه
شابك: 978-600-5883-13-8
تعداد كسانی كه تاكنون كتاب را دریافت كرده‌اند: 10 نفر
امتیاز كتاب: امتيازي كه كتاب از كاربران جيره‌كتاب گرفته  (2.5 امتیاز با رای 2 نفر)

امتیاز شما به این كتاب: شما هنوز به این كتاب امتیاز نداده‌اید

درباره كتاب 'زیر گنبد':

اندکی قبل از ظهر 21 اکتبر، شهرکی کوچک با یک مانع ناشناخته از بقیه جهان جدا شد. ظهور ناگهانی این مانع باعث شده است که تعدادی از مردم صدمه ببینند. کلانتر محل، هاوارد پرکینز، بر اثر نزدیک شدن بیش از حد به این مانع کشته می‌شود. با کشته شدن او بزرگترین رقیبش - جیم بزرگه - که یک فروشنده ماشین‌های دست دوم و دومین نماینده شهر است، آسوده خاطر می‌شود. جیم بزرگه در شهرک چسترزمیل نفوذ زیادی دارد و می‌خواهد از این فرصت برای در دست گرفتن شهر استفاده کند. بنابراین یکی از دست‌نشاندگان خود به نام پیتر راندولف را به عنوان کلانتر جدید شهرک معرفی کرده و در ضمن پسر و دست‌نشاندگان خود را نیز وارد نیروی پلیس شهرک می‌کند.
پسر جیم، جونیور، یک تومور مغزی دارد که بر روی رفتار و افکار او تاثیر گذاشته است. او به دور از چشم پدرش دختری را مورد آزار و اذیت قرار داده و دختر دیگری را کشته است. در همین حین، در جای دیگری از شهرک، از سردبیر روزنامه محلی چسترزمیل خواسته می‌شود تا مرکز گنبد نامرئی را که به دور شهر کشیده شده است، بیابد. سردبیر به جرم جنایاتی که مرتکب نشده دستگیر می‌شود و ... (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"از ارتفاع دو هزار پایی، در جایی که کلادت ساندرز آموزش پرواز می‌دید، شهر چسترزمیل مثل چیزی که به تازگی ساخته و روی زمین قرار گرفته باشد، زیر نور صبح‌گاهی می‌درخشید. اتومبیل‌ها در امتداد خیابان اصلی به زحمت حرکت کرده و پرتوهای نور خورشید را به بالا منعکس می‌کردند. برج کلیسای کنگو آن‌قدر تیز به نظر می‌رسید که انگار می‌توانست آسمان پاک را سوراخ کند. خورشید در امتداد سطح رودخانه‌ی پرستایل حرکت می‌کرد و هواپیمای ملخی سنکا برفراز آن پرواز می‌کرد. هواپیما و رود، شهر را در مسیر مورب مشابهی قطع می‌کردند.
"چاک، فکر می‌کنم دو تا پسرو کنار پل صلح دیدم! داشتن ماهی می‌گرفتند!" خوش‌حالی بی‌اندازه‌اش باعث خنده‌اش شد. درس‌های پرواز هدیه‌ی شوهرش، یعنی کسی بود که نماینده‌ی اول شهر بود. با این که اندی عقیده داشت که اگر خدا می‌خواست انسان پرواز کند، به او بال می‌داد، ولی مرد فوق‌العاده منعطفی بود و کلادت سرانجام راه خودش را رفته بود ..."

تاكنون كسی درباره این كتاب نظری ثبت نكرده است!